يکشنبه ۲۷ آبان
دردیست درسینه ام شعری از کریم لقمانی سروستانی
از دفتر s@rv نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۰ ۱۳:۳۱ شماره ثبت ۴۹۴۸
بازدید : ۷۷۳ | نظرات : ۰
|
دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی
آخرین اشعار ناب کریم لقمانی سروستانی
|
شب چورسدزراه ، زانوبه سینه ام
انگشتان درهم قفل
درفکرروزم وآنچه گذشت
آن خندها ي تلخ ،خودبيني وُفريب
گامهای خسته برسنگفرش کوچه ها
ازدحام گفته ها درهیاهوی عابران
اشک پسربچه ای به همراه مادرش
چشم انتظار
جیب های مادری که آه دربساط نیست
دستان آن مردک گدا،پرازسكه ي سياه
ودهان افتاده آبِ آن کودک بینوا
غارغارشوم آن کلاغ ، بريك شاخه ي درخت
خشکیده سرو کنار باغچه
نفرین عابری برسختی زمان با کوله بارغم
بارانی ازدروغ دربین گفته ها
نقش های زشت برسردرِمغازه ها
آن دوره گردپیربا کوله ای اسیر نفرین کند به خود
فریادای خدا،خم گشته پشت من ، حیران وبی پناه
آن مست بی نوا، مخمورِ باده ها
سیلاب بوق درجاده ی سیاه
یک زن پاکت به سینه با میوه های رنگ به رنگ
آن مردگل بدست ، بالباسهای شیک وُ ازفرنگ
دردانه بچه ای ، درآغوش مادری
بانازوشکوه ها
خاموش میشوم دراین گیرودارتلخ
پنهان شوم زخود
دردیست درسینه ام s@rv
ماکه همیشه نمی مانیم ماهم خواهیم رفت
تنها آنکه میماند کارهای منو نشونه رفت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.