يکشنبه ۲۷ آبان
بریزید بیرون... شعری از علی میرزایی( هیچکاک)
از دفتر سرگیجه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۳۳ شماره ثبت ۴۹۱۶۰
بازدید : ۵۸۴ | نظرات : ۳
|
دفاتر شعر علی میرزایی( هیچکاک)
آخرین اشعار ناب علی میرزایی( هیچکاک)
|
چند وقت است نمی آید
شعرم را میگویم
گیر کرده
شاید لای دنده هایم
باید سرفه کنم
تا بپرند بیرون،کلمات
باید قلم را لغزاند و چیزی نوشت
شاید یک نفر چشم براه شعر من باشد
یک عاشق دلتنگ یا یک انقلابی خسته
چه کسی برای اینها زمزمه میسازد؟
باید نوشت،از امید در اوج ناامیدی
از نور در دل سیاه شب
از بودن قبل از نبودن
باید دروغ گفت ،حتی
سکوت جایز نیست
وقتی مرگ نزدیک است
باید یک سیگار روشن کرد
و دودش را داد داخل ششها
بریزید بیرون واژه های لعنتی
و گرنه خفه میشوید
فریاد که نشدید
لااقل شعری شوید روی کاغذی سفید
تا بمانید
تا دفن نگردید با من
تا قربانی نشوید
بریزید بیرون....
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.