سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        نامه ای به شهدا

        شعری از

        عباس یزدی (طوفان)

        از دفتر طوفان نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ شهريور ۱۳۹۰ ۱۲:۵۶ شماره ثبت ۴۸۸۹
          بازدید : ۱۰۹۹   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس یزدی (طوفان)
        آخرین اشعار ناب عباس یزدی (طوفان)

        مـــا دل و دین دادگـــان زنـــدگی بعد از شما
        ننگـــها دیــدیم از این دلـــدادگــی بعد از شما

        مـــردگــانیم ما که در خوف و رجاء زندگــی
        فـــکرمان بوده جمــال دنـــیوی بعد از شما

        چون زبـیر ما خدعـه در کار ولایت کرده ایـــم
        همــچنان میــثم نیآید عــــاشقی بعد از شما

        جمعـتان برگــــرد رهــــبر عــزت  بـوده است
        پــس کجایـند عـاشقان واقعـــی بعد از شما

        جـام زهرآگـــین اگر نوشیـده است روح خـــدا
        خار در چشم ست و دلخون رهبری بعد از شما

        حسرت ایام دیـرین می خورم چــون پـــیله ای
        فـتنه ها دیدم زســالوسان هــمی بــعـد از شمـا

        گـشته ست حمد و ثــنای دیــگران مقصود دل
        راه دل بگشوده ایم بــر اجنـبی بعــد از شـمـا

        آنکه روزی مرکبش هندای سی جی(CG)بوده ست
        مـــرکبـش گشــته پاژیرو مـدتـی بـعد از شــمـا

        نـوبت رفـــق و مدارا آمد وعـــیش و رفـــاه
        شد رقابت بر ســر میتسوبیشی بـعد از شــــمـا

        از چـه رو مردم شـدند بر درد  هـم بی اعتنــا
        چون شده فخر و تفاخر تحفه ای بعد از شـــما

        اینکه سجاده گشودیـــم نی برای بــندگیـــسـت
        این عـبادتها شده خود کاســبی بعــد از شـمـا

        بوده ایثار و وفا گر شاخـص اعمالتان
        گشته اسـباب مزاح و سـخرگی بـعد از شــــمـا

        جـز لباس خاکی و رهوار عشق و خـط خـون
        از شما هـرگز نیـــآمد قــصه ای بعد از شــــما

        خـاک جبـــهـه خورده آیا رو کــند در زندگــی
        بـر تجمل ، بر رفـاه و فربـــهی بعـد از شــــمـا

        یـــاوران گـــشتند ذلیل و پـــستها بالا شدنــد
        ارزش و معنـــا نــدارد ســادگی بـعد از شــــما

        چون عزیزان خـوارگردند نوبت خشم خداست
        حـکمتی از حـق نمی آرد کسی بعد از شــــمـا

        مــنزوی یـاران و بر مـسند نشستند دیـگران
        جنگ قدرت سر گرفت با زیرکی بعـد از شـمـا

        بهر تـــقسیم غـــنائم بر سر هم می پرنـــــد
        از خدا پـــروا نـــدارند ذره ای بعد از شــــمـا

        حـــالـیا تاب و توان رفته از این نام مـحرمان
        شوکت دیرین بود خواب خوشــی بعد از شمـا

        جـملگی برگـرد پـــرگار حـــوائج غــوطه ور
        طاعت و تـقوا همه شد ظاهـــری بعد از شمـا

        لعبتان یک یک همه رفـتند و حتی روح حــق
        چون شمـا هرگز نیآمد گــوهــری بعد از شمـا

        گــرچه مــیراث شمـــا را طالــبند با اینــــهمه
        نـامتان را کرده اند بی حرمـتی بعـد از شــــمـا

        ایــن زمـان باب تــــبری از شما گر مـد  شده
        بر خمینی هم شــده بی حــرمتی بعـد از شمـا

        گر چه ایران بهتریـن کشور بود از حـیث دیـن
        لاکن از دین می شود کم کم تهـی بعد از شمـا

        بـاب ایـمان و جهاد و مـــعرفت را بســـته اند
        تـوی کیش آزادی است و هرزگی بعد از شـمـا

        خــرج بیـحد می کنــند بــا نـام حــفظ آبــرو
        در سمینارها به هر مــستمسکی بعد از شـمـا

        چنجه و شنسیـل مرغ و این قبیل خورد وخوراک
        گشته است باب رئیسان خـــودی بعد از شمـا

        تا به دوش این قپـه هـا آمد و بر سر رفت کلاه
        گشــته معـــیار کرامت ظاهری بعد از شــــمـا

        از کـــنارم بـــا تکـــبر غـــالبا رد می شـــوند
        در مسیر اختصاصی چـون شهی بعد از شــمـا

        در عـــمل کـــار شمـــا گشته رفــاه مـــهتران
        رفت وآمد بر چو من شد معضلـی بعد از شمـا

        قــهرمانی بوده روزی جبههً عــشق و جنـون
        جام فـیفا را نمودنــد جبهه ای بعـد از شــــمـا

        دورهً شیـرین جبـهه  همچنان رعـدی گذشت
        در وطن گشــته نصیبــم بی کسی بعد از شمـا

        دینمداران دردشان ظاهرشده در عیش و نوش
        روی موج اینک ســوارنـد مابقی بعد از شـمـا

        هـــتک قرآن کرده اند هــم دشمنی با مومنان
        شد روان سیل تــوریست خارجی بعد از شمـا

        ای شـهیدان تا عـدول از راهـتـان شد فــکر ما
        وعده های دشمنان شـد روزنـی بعد از شــمـا

        زینــــهمه خوش خدمتی وام گزافـــی داده اند
        هم کلینتون داده ست روی خوشی بعد از شما

        ایـن زمان گر در ربای پــولشان درمــانده ایم
        فرصت از نو می دهند در بردگـی بعد از شمـا

        هـرکجا پولــی رسد آنـــجا بود اغماض دیــن
         بــرجها کردند بــنا زآن عـده ای بعد از شـمـا

        مانده ام زآن قافـله تا اینزمان بینم به چـــشم
        دورهً فسق و فــساد و فربهی بـعداز شمـا

        فــربهان فرمانده و فرمانـدهان فربـــه شدنـــد
        بر سـرم آمــد نــویـــد بـــاکری بعد از شــــمـا

        بغض ما سخت ست که از یاران همسنگر بود
        زین سبب گویم به آنها جمـله ای بعد از شــما

        (ایکه اینک پشت میزی بیـش ازین غره مباش
        این امانت می رسد بر دیگری بـــعد از شــمـا)

        درد دیـن دیــگر نـباشد معضـــل این جامـــعه
        شیـــعه را اینک رسیده غربتی بـعد از شـــمـا

        روبـــهان بی زبــان اینـــک زبان آور شــدند
        مدعی گشتند همه چـون وارثی بـعد از شــمـا

        بهر اسباب تـــرقی کرده اند دین را فــــدا
        تحفهً آزادی است چون کسروی بـعد از شـمـا

        تـــا که این دنـیا پـرستان صاحب قدرت شدند
        نـام دین را شسته اند از عاشقی بعـد از شـمـا

        جـایتان خالی نباشـــد چون بسی رندان پـست
        کیـسه ها کردند به پــا هـر معبری بعد از شمـا

        بــهر تکمیل تـــجمل و رفــاه بــازار غــرب
        شـد سرازیر سوی ما از هــر دری بعد از شـمـا

        مـصلحت را بــین فهد گشته برادر خواندمــان
        عکس صدام در وطــن شد زینـتی بعد از شمـا

        کـــربـلا هم رفته ایم اما به لــطف بعـثیون
        ترک لائیک می کند کـــردنـکشی بعد از شــمـا

        نـــامه پـــوزش وکیلان و وزیـران نزد  بـوش
        هــم که خالد را نـمودند نـاصبی بـعد از شـمـا

        چاره اینک گر فقط رنج و خموشی گشته است
        عنـقریب آید نـــدای مهـدوی بعــد از شـمـا

        تـــا بـــود اندیــشه پست و رفاه در بیـــن مــا
        چـون علی تنها بود سید علـی بعــد از شـمـا

        کلبه ای پر از صـفا انـدر جماران بود و حال
        رونق غـربت بـــود در مـــرقدی بعد از شــمـا

        گـر علی تنهـــا شده اندر مصاف دشمـــنان
        یاورانی بی نشان باشنـد بسی بعــد از شــمـا

        ناخوش آید گـر کـلام تـلخ (طوفان) بر کســـی
        آنـچه دیدم گفــته ام در کــشوری بعد از شمـا


        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0