شنبه ۲۷ بهمن
مادر شعری از جواد داوری پناه مطلق
از دفتر سراب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۰۷ شماره ثبت ۴۸۸۴۰
بازدید : ۶۴۶ | نظرات : ۷
|
دفاتر شعر جواد داوری پناه مطلق
آخرین اشعار ناب جواد داوری پناه مطلق
|
بیا مادر تو ای تنها رفیق روز های سخت و شب های سیاه من
تو ای تنها ترین یارم
تو ای تنها امید لحظه های نا امیدی و تو ای تنها پناه من
بیا دستان پر مهر و وفایت را بکش روی سرم که بی تو من در خویش بشکستم
و محتاج نوازش های گرم و خالصت هستم
تو ای همدرد و غمخوارم
تو ای محرم به اسرارم
تو ای آنکه تمام هستی ام را من به مهر تو بدهکارم...
چه بی منت فنا کردی به پای من
همه عمر و جوانی و شور و مستی خود را
به پایم ریختی مادر تمام هستی خود را
فدای پاکی ات مادر
به قربان دل افلاکی ات مادر
تو ای زیبا ترین مخلوق این دنیا
تو ای سلطان بی تاج همه غم ها
برای خاطر آسایشم روز و شب خود را نفهمیدی
چه تلخی ها و تندی ها ز من دیدی و از دستم نرنجیدی
تو با آن قامت زار و نحیفت مثل کوهی پشت من بودی
چه شب هایی که غرق خستگی بودی
ولی یکدم نیاسودی
مرا امشب دعایم کن که محتاج دعایم من
ز پا افتاده ام دیگر اسیر انزوایم من
بیا امشب نجاتم ده
فدای قامت بشکسته ات مادر
فدای آن نگاه خسته ات مادر
فدای صورت غمدیده ات مادر
فدای دست پینه بسته ات مادر
پناهم ده تو ای مادر
نجاتم ده تو ای مادر
گنه کارم حلالم کن
حلالم کن که قدرت را ندانستم
حلالم کن که من قلب تو را بسیار بشکستم
حلالم کن که تنها مانع خوشبختی ات من بودم و هستم
حلالم کن که دیگر بر نیاید کاری از دستم
حلالم کن حلالم کن...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیباست