سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ما یک قبیله ایم

        شعری از

        علیرضا محدثی

        از دفتر دفتر موزون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۷ تير ۱۳۹۵ ۲۳:۴۵ شماره ثبت ۴۸۷۰۵
          بازدید : ۸۶۵   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا محدثی


        ما یک قبیله ایم و جدا مانده از همیم
        بسیار ، در جدایی و با یکدگر ، کمیم !
        ما مردمان قصه ی مهجوری و فراق
        ما مردمان زخمیِ وامانده از همیم
        در ناکجای حسرت و دلتنگی مدام 
        ما ساکنان روی گسل های این بمیم !
        مابینِ ما ، نخورده دو تا استکان ، به هم  !
        هر یک ، خمارِ همدل و همراه و همدمیم
        با هم نخورده ایم به شادی  ، ز جام عمر
        هر یک ، مقیم خلوت تنهایی و غمیم
        در چشم بچه های من و تو ، من و تو را
        باری  نوشته اند کتابی که مبهمیم !
        جام قبیله هست ، جهانی در آن عیان
        غافل ز گنج خویش ، به دنبال یک " جَمیم " !
        عطارهای این قبیله کجایند ای عزیز  ؟!
        سی مرغ مانده ایم ؛ ز سیمرغ ، می رمیم !
        علیرضا محدثی 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۰۶:۵۲
        سلام صبح بخیر بزرگوار ان عکس زیبا و نورانیتان کجا رفت! استاد عزیز خد احفظتان کند و بر زیبایی قلمتان بیفزاید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۵۷
        ما مردمان قصه ی مهجوری و فراق

        ما مردمان زخمیِ وامانده از همیم


        در ناکجای حسرت و دلتنگی مدام

        ما ساکنان روی گسل های این بمیم !


        مابینِ ما ، نخورده دو تا استکان ، به هم !

        هر یک ، خمارِ همدل و همراه و همدمیم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادعزیزو بزرگوارم
        بسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۱۸:۳۵
        درود گرامی
        جالب و زیباست خندانک خندانک خندانک
        عليرضا حكيم
        شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶ ۲۳:۱۵
        درودها استاد عزیز
        غزلی بسیار زیبا
        قلمتان نویساتر باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جواد مهدی پور
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۱۱:۲۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        جلال پورسلیمانی
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۱۲:۰۱
        درود بزرگوار.زیبا قلم میزنید.لذت بردم و سپاس که وقت گذاشتید و سرودید.شادوپیروز باشید خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۱۷:۰۴
        با سلام خندانک خندانک خندانک خندانک
        اله یار خادمیان(صادق)
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۱۷:۱۸
        سلام و درود بر بر شما استادمحدثی نوشیدم از زلال اندیشه و معطر شدم
        از گل کلام کمال شما. بر فراز بلشی طیب الله خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۱۷:۵۱
        درود برشما بسیار زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۲۱:۱۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۰۴
        سلام
        محکم بود و افرین به نگارشتان خندانک خندانک خندانک
        بهارک (دختر پاییز)
        يکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵ ۱۹:۱۲
        درود زیبا خواندمت مانا باشی ب مهر خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6