سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        قید دل

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۰۴ شماره ثبت ۴۸۴۶۵
          بازدید : ۲۹۶   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        قید دل
        دل اگر رنجد زکس مشکل توان شادش کنید
        شوره زاری سخت باشد تا که آبادش کنید
         
        بیستون کندن نباشد مشکلی بر عاشقان
        خوش بود یادی زشیرین ، یا زفرهادش کنید
         
        دشمنی صیاد وار اندر کمین نفس تو
        مشکل است تا نفس را ایمن ز صیادش کنید
         
        خواب راحت کی رود شخصی درونش کینه هست
        پاک دل هرجا که باشد نیک چون یادش کنید
         
        در رضای حق اگر خواهی نشینی در کمین
        خدمت مخلوق را بهتر که مرصادش کنید
         
        آرزوی مال دنیا قید میباشد بدل
        آرزو را ترک کن تا دل چو آزادش کنید
         
        نیم شب آید نسیمی همچنان از کوی یار
        خوش بود در نیمه شب دل را تو بر بادش کنید
         
        ذکر تسبیح خدارا هم بگو در هفته ها
        اجر خودرا از خدا بیشتر زهفتادش کنید
         
        نور عشق اندر دلت تابید کن شکر خدا
        در دلت هم علم را مانند فرسادش کنید
         
        خواسته (گمنام) باشد تا بخواند علم عشق
        از کرم یارب تو اورا نیز ارشادش کنید
        سه شنبه پانزدهم تیر ماه نود پنج .
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۷ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۲۲
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و شورانگیز خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۹ تير ۱۳۹۵ ۱۷:۴۲
        خندانک خندانک خندانک شورعارفانه هایتان برقرار استادعزیز
        مجنون ملایری
        پنجشنبه ۱۷ تير ۱۳۹۵ ۰۹:۰۳
        با سلام استاد بسیار عالی
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱۷ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۳۹
        درود بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        پنجشنبه ۱۷ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۳۰
        جناب رشیدی ارجمند
        لذت بردم از قلمتان
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        شنبه ۱۹ تير ۱۳۹۵ ۱۳:۲۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سلام و درود بزرگوار
        بسیار عالی
        لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سری هم به ما بزنید
        محمد علی سلیمانی مقدم
        شنبه ۱۹ تير ۱۳۹۵ ۱۷:۲۵
        درود بر دوست گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        شنبه ۱۹ تير ۱۳۹۵ ۲۰:۲۶
        سلام و درود
        خیلی هم قشنگ
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4