سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        طنز چت

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۵۲ شماره ثبت ۴۷۸۳۷
          بازدید : ۶۳۴   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        طنز چت ؛ بداهه
        دخترک گفت که چت باتو چه پنهان بکنم
        آنقدر چت بکنم تا تورا پشیمان بکنم
         
        گفتمش من که ندانم دگر چت چه بود
        از سرم دست بکش فکر عزیزان بکنم
         
        گفت بیچاره اگر خواب زچشمت ببرم
        کار دشوار تورا زود چه آسان بکنم
         
        گر اجازه بدهی گوشت برایت بخرم
        باکمی خرده پیاز درهم ؛ بریان بکنم
         
        گفتمش گوشت کجا ؟ پول نباشد بخرم
        قدرتم نیست دگر دست به همیان بکنم
         
        دام خودرا بکسی تازه نفس پهن بکن
        مهلتی ده که منم فکر فراوان بکنم
         
        ظهر نزدیک شده یک قدمی در ره چاشت
        یک نفس نیست که چون کبک خرامان بکنم
         
        پول در جیب نباشد نفسی نیست بجان
        نفسی نیست که من سر به بیابان بکنم
         
        گر که فرهاد بیاید ببرم تازه نفس
        چون منم همچو خودش تیشه بدستان بکنم
         
        هرچه گفتم زسرم دست بکش زود برو
        گفت من آمده ام تا تورا گریان بکنم
         
        گفتمش دست بکش حال مرا درک بکن
        گفت باغمزه ببین درد تو درمان بکنم
         
        گفتمش ای صنما قبله نما زود بگو
        هرچه را امر کنی بنده شتابان بکنم
         
        گفت احساس کنم ؛ حال شدی آدم خوب
        آدمی خوب شدی خدمت خوبان بکنم
         
        بدلت خون نکنم زخم به قلبت نزنم
        نازرا قیمت میوه به تو اعلان بکنم
         
        گر تورا نیست وجوهی بخری میوه خوب
        ناز من را تو بخر ، ناز به ارزان بکنم
         
        غم مخور گر چه تورّم بدلت خون کندش
        فکر فردای تورا باهمه آنان بکنم !
         
        گفتمش در پس قاف ظلم یکی کرده بما
        گفت زاعدام همان خواهش ریسمان بکنم
         
        گفتمش از غم ایام سری کافه روم
        گفت من نیز بیام فوت به قلیان بکنم
         
        گفتمش از غم بیچاره بگو من چه کنم ؟
        گفت بیچاره خودم ! چاره به آنان بکنم ؟
         
        گفتمش ایده اسلام مگر نیست گذشت
        گفت میباش ولی نام مسلمان بکنم
         
        گفتمش هرچه بگویم سخنم هست زیاد
        گفت (گمنام) مگو ؛ من چت پنهان بکنم
        دوشنبه بیست چهارم خرداد نود پنج.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۵
        خندانک خندانک خندانک جالب بود استادگرامی
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۵۶
        درود استاد عزیز
        خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۲۹
        با سلام استاد بسیار خوب سروده اید موفق باشید
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۳
        درود بر شما استاد .

        برقرارباشید خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۱۷
        سلام استاد رشیدی عزیز
        هنر شما در طنز هم آشکار شد
        من که خیلی حظ برم
        آفرین بر ذوق شاعرانگی استاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی شیردل
        چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۰۵
        خندانک خندانک خندانک
        صابرخوشبین صفت
        چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۱۶
        سلام
        درودها
        شعری زیبا و روان و به دل
        زنده باشی
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۲۶
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4