سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      چرکنویس های مچاله شده

      شعری از

      مسعود احمدی

      از دفتر خمیازه های شبانه نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۳۷ شماره ثبت ۴۷۲۲۳
        بازدید : ۴۴۷   |    نظرات : ۲۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مسعود احمدی

      برایت نامه ی عاشقانه می نویسم :
      اندازه ی رودخانه ای بزرگ 
      که بوسه های کوه را 
      به دریا می رساند 
      دوستت دارم !
      نه ...نشد ...طولانی ست 
      حوصله ات سر می رود !
      اندازه ی رودخانه ای بزرگ 
      دوستت دارم ! 
      نه ....
      می دانم شعرهای بلند ، دوست نداری! ...
      اصلا شعر را بی خیال :
      دوستت دارم !
      حالا  اینقدر بخوان 
      تا باورت شود !
      ( ۱ )
      #####
      با تسبیح مادر بزرگ استخاره می کنم :
       هنوز هم دوستم داری 
      دیگر دوستم نداری 
      هنوز هم دوستم داری 
      دیگر دوستم نداری 
      .
      .
      .
      هنوز هم دوستم داری 
      دیگر دوستم ... 
       وای بر من ....
      اگر یکی  از دانه های تسبیح 
      نشکسته بود 
      هنوز هم مرا دوست داشتی !
      ( ۲ )

      #####
      و لاالض...ضالللین ....
      نه نشد 
      ولاالضااالللین 
      باز هم نشد ....
      مادر بزرگ 
      بهشت آرزوهایش را 
      بر باد رفته می دید  ...

      «ض» 
      این حرف لعنتی 
      چقدر سخت 
      از مخرج  ادا می شود !
      ( ۳ )
      #####

      انگشت اشاره ی عجیبی دارم! 
      دلتنگ می شود 
      شماره ی تو را می گیرد 
      شوخی اش می گیرد
      زنگ خانه ی تو را می زند و فرار می کند 
      بیکار می شود 
      دفتر شعرهای ترا ورق می زند ...
      دیشب  
      افسردگی گرفت
      ماشه را به سمت دهانم چکاند !
      حالا یکی بیاید 
      مرا از کف این اتاق جمع کند !
      ( ۴ )
      #####
      ‌ پنجره ها را می بندم 
      درب اتاق ها  را می بندم  
      تا هوایِ تو
      به سراغم نیاید ...

      دوباره می آیی !  
      فراموش کرده ام 
      دریچه ی کولر  را ببندم !
      دوباره پیراهن ات را 
      روی بند رخت پشت بام
       پهن کرده ای!

      ( ۵ )
      #####
      نازنین !
      کمی زودتر بیا  
      هر روز که می گذرد 
      شب ها برایم طولانی تر می شود !
      هر روز که می گذرد 
      دلم برایت تنگ تر می شود 
      هر روز که می گذرد ...
      صبر کن !
      دیرتر بیا !
      می خواهم باز هم بیشتر دوستت داشته باشم !

      ( ۶ )
      #####
      از وقتی پدر بزرگ با چلچله ها رفت 
      لب های  مادر بزرگ  
      هر سال عمیق تر شخم می خورَد 
      پیرمرد 
      بوسه هایش معجزه بود !

      ( ۷ )
      #####
      کنار این جاده ی بی انتها 
      ماههاست در انتظارت ایستاده ام !
      امروز بزغاله ی همسایه
      گرداگرد من می چرخید  
      نمی دانم به نیت دلداری آمده بود
      یا خوردن علفِ زیر پاهایم !

      (  ۸  )
      #####
      به ییلاق که می روی 
      حواست را جمع کن!
      کوه ها اگر عاشقت شوند 
      تعادل شان را از دست می دهند 
      و جاده ی شمال را می بندند !
      آنوقت تو می مانی آن طرف 
      من می مانم این طرف !  
      مواظب باش روسری ات را 
      باد نبَرَد !

      ( ۹ )
      #####
      نمی دانم چرا آب این دریاچه 
      هر روز کمتر و کمتر می شود 
      پاهایت را در آب نزن بانو
      ماهی ها اگر تشنه ات شوند 
      تمام آب  را خواهند خورد !

      ( ۱۰ )
      #####
      در آبادی ما 
      « ستاره » 
      نام زنی ست پا به ماه 
      که برای لقمه ای نان 
      زیر خورشید 
      در مزرعه ی برنج
      تبخیر می شود !

      ( ۱۱ )
      #####
      چه سرگرمی کودکانه ای بود 
      بازی رعد  و برق !
      آسمان برق می زد 
      چشم هایت را می بستی 
       ترا می بوسیدم 
      باید قبل از شنیدن رعد 
      بوسه  را تمام می کردم !
      یکبار 
      آسمان برق زد 
      بوسیدمت
       رعد آمد 
      اما لبهایم 
      رهایت نکردند
      بر سرم فریاد کشیدی  :
      سوختی ....سوختی !

       
      سال هاست 
      فرزندان تو
       بزرگ شده اند 
      و من 
      هنوز سوخته ی همان رعد و برق ام !
      (۱۲ )
      #####
      حتما که نباید 
      چتر باشد 
      باران باشد 
      نسیم باشد 
      گره روسری شُل باشد 
      تا عاشق شوی 
      گاه
      بی باران
      بی چتر 
      بی نسیم 
      عاشق می شوی !
      فقط با یک واژه :
      س... س... س... سلام !
      (۱۳)
      #####
      پنج هفته است 
      که هر چهارشنبه 
      برایم یک نامه می فرستد 
      تنها با یک حرف :
      هفته ی اول : د
      هفته ی دوم : و
      هفته ی سوم : س
      هفته ی چهارم : ت
      هفته ی پنجم : ت
      فردا چهارشنبه است 
      نگرانم
       نامه ی فردا 
      ن  باشد !

      (۱۴ )
      #####
      مسعود احمدی 
      خرداد ۹۵ تهران
      سپاسگزارم از آنها که با حوصله خواندند ....و خوشحال خواهم شد اگر بفرمایید  کدام کوتاهها را بیشتر پسندیدید...
      ۶
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۴۶
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود استاد
      عالی بود خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۱۸
      درود گرامی
      زیبا و طولانی
      خندانک خندانک خندانک
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۴۱
      این روزها می خوانمتان با چرکنویس هایی که دیدم تحولی ست در نوع سروده هایتان بی شک...................از آنانکه گفتند تولد دوباره یست تا خودم که می گویم نگرشی نو و تغییری که باید بهتر دید و خواند وگوش دل داد... احساسم اینست این جرقه های آتش درتعداد پنج تایی یا سه تایی بهتر وشیرین تر در ذهن مخاطب می نشیند ...اولی طبق سلیقه ام بود بیشتر پسندیدم.دومی خاطره انگیز وشیرین...سومی کمی دوراز خیالم وووووودروداستادم خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۴۷
      هنوز هم دوستم داری

      دیگر دوستم ...


      وای بر من ....

      اگر یکی از دانه های تسبیح

      نشکسته بود

      هنوز هم مرا دوست داشتی !
      .......
      سلام
      خیلی با احساس نوشته بودید
      و من اولی را بیشتر دوست داشتم
      ولی انتخاب بود از بین خوبان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      الهه نصیری زاده (وفا)
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۳۲
      سلام دوست بزرگوار

      اینهمه زیبایی پشت سر هم رو بکجا آوردید؟؟!!
      هرکدوم می تونست دستمایه نقد و بحث و البته حظی جداگانه باشه

      برای ما که بد نشد واقعا لذت وافری بردیم

      و همه ش قشنگ بود و نمی شد بدون حوصله خوند
      چرا که کوتاهی هر بند با تصویرسازی زیبایی که داره تمام حواس رو معطوف خودش میکنه
      هراران آفرین به شما

      من شعر 1 و 2 و 5 و 7 و بیش از همه 12 رعد و برق رو دوست داشتم 🌹🌹🌹🌹
      صفیه پاپی
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۵۲
      ................ خندانک خندانک خندانک .......................
      همه زیباااا بودند استاد عزیز
      ای کاش جداگانه منتشر می کردید تا تمرکز بیشتری روی هر اثر میشد
      من 2-4-7-8-9-11--12-13 را خیلی دوست داشتم .اما 12 عاااااااااااالی بود
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      .................. خندانک خندانک خندانک ......................
      هدیه به اهالی خوب شعرناب:

      قلندري را پرسيدند چرا نماز نمي خواني؟ پاسخ داد؛ مگر از كلام خدا باخبر نيستي كه فرموده است لاتقربوا الصلاه - به نماز نزديك نشويد- او را گفتند خدا فرموده است لاتقربوا الصلاه و انتم سكاري، يعني در حالت مستي نماز نخوانيد، و اين نهي از مستي است نه نهي از نماز، قلندر ابرو بالا كشيد و گفت؛ همين اندازه فرمانبرداري از خداي متعال مرا كفايت مي كند، باقي به بقيه واگذاريد!

      شادباشید خندانک خندانک
      مجنون ملایری
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۱۱
      با سلام جناب احمدی بسیار عالی موفق باشی
      سیدعلمدارابوطالبی نژاد
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۱۶
      سلام براحمدی عزیز
      همه زیباوکامل بودندبامضامینی نو وبکر.لذت وافربردم واز2 و14 بیشتر
      سرافرازباشی وعاشق
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۰۶

      سلام برجناب احمدی بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک
      منصور شاهنگیان
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۲۱

      با درودی صمیمانه ...

      هر گلی بوی خودش را دارد و همه هم دوستداشتنی ...

      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

      کریم لقمانی سروستانی
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۵۰
      سلام استاداحمدی گرانقدر
      سروده های بکر .با معنا وزیبا
      لذت بردم
      شادزی خندانک
      مهدی حریفی
      چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۲۱:۴۷
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود بر شما...بسیار زیبا سرودید..مرحبا
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      رحیم نیکوفر   ( آیمان )
      پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۲۴
      خندانک سلام وعرض ادب خندانک
      خیلی خیلی لذت بردم اول صبحی باخواندن اولین صفحه همه زیبا ودلنشین
      درودبرشما استاد خندانک
      یدالله عوضپور    آصف
      پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۱۷
      درود دوست خوبم
      تمام پرتره های یک نگاره گر
      مفهومی مختص خود دارند

      آفرین ها برشما
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      حبیب رضایی رازلیقی
      پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۲۱:۰۸
      سلام
      درود بر استاد دوستم مسعود خان
      خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0