عا شقا ن سرا سیمۀ زمینی
چه عا رفا ته
حقیقتی را که در درونشا ن موج می زد
در کورترین نقطۀ آسما ن می جستند
و زا هد ا ن خلوت نشین
چه عا بدا نه
در پنا ه قا ف ها ی بی نشا ن می شتا فتند
تا مبا دا ، لوثی ازتها یت بُعد مردما ن
بر دا من سپید قُرب آنا ن نشیند
غا فل ازاینکه حقیقت، همینجا بود
و درخلوت خا نه ها ی مرد م خوا بیده بود
حقیقت ، سفرۀ خا لی فقیرا نی بود
که عا جزا نه ، تکه نا نی را طلب می کرد
حقیقت ، چشمها ی گریا ن کود کا نی بود
که گرمی آغوشی برای آرمید ن می طلبید
حقیقت ، دستها ی زخمی مرد ما نی بود
که کوچه به کوچه ، دنبا ل مرهمی می گشت
و چهرۀ پُرآلا یش جا معه ای بود
که سینه به سینه ، جُرعه آبی برا ی طها رت می خوا ست
حقیقت ، چلچرا غها ی خا موشی بود
که شعله ای برا ی بود ن می خوا ست
افسوس که چشمها ی بازشا ن
برچهرۀ تا بنا ک حقیقت ، بسته ما ند
و گوشها یشا ن
صدا ی بلند حقیقت را نشنید
افسوس که درتا ریکی متروک غا رها یشا ن
هنوز درجستجوی حقیقتند
درحا لی که عا میا نی ژنده پوش
ازدورترین پس کوچه ها ی حقیقت هم گذ شتند
وچه معصوما نه
درگمنا می محزون گورها یشا ن فرو رفتند
بی ادعا وعا ری ازغرور
نسرین زبردست
بسیار زیبا بود
اشتباه تایپی نداشت؟
زاد روز فخر عالم امکان
عدالت گستر جهان
حضرت امام زمان(عج) مبارک