ارث نحس
زیر سقف ترک خورده قرن ها
بر گلیم نخ نمای باور نسل ها
جنین ماه را در هلال ماهگی
بند جفت می برند گرگینه ها
به کرداری زاده عادت
نفس ژنده و نحس خود را
در کرنای دین می دمند
و به جماعت کوته قدان
نماز را به لق لق زبانها می سپارند
هان ای بنده بی پرسش
ای قامت رنجور و قانع
ای اسیر باید ها و شاید ها
قبله باد را
رودخانه بازگشته را
کسی را به حافظه نیست تا کنون
که این دو، محالی است شیرین
و تو شیفته حلاوت محال ...
به صحرای خرافات
تک چشمان خیال پرور
با مشعل های بی شعله
به انتظار صور اسرافیل
بند انگشت می شمارند
تا گذر دهند برده گان را
از پلی معلق ...
معلق میان ، آسمان حقیقت
و زمین دروغ
ای جا مانده گان عصر قابیل و هابیل
آیین جویدن آیه های حیات را
زیر دندان های گرد
به ارث نبرید
خورشید را در ملکوت درون بجویید
و مهتاب را در آسمان آبی چشمان یار
دیر یا زود خواهد افتاد پرده و
عریان حقیقت را
زانو در آغوش کشیده
نظاره خواهید کرد
دیر یا زود
پرده را ، خواهد انداخت
امیر جلالی -