دوشنبه ۳ دی
قطعا خدا نخواست.... شعری از منصور یال وردی ( منصور)
از دفتر من و تو نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۰۹ شماره ثبت ۴۷۰۱۱
بازدید : ۷۲۶ | نظرات : ۱۰
|
دفاتر شعر منصور یال وردی ( منصور)
آخرین اشعار ناب منصور یال وردی ( منصور)
|
ای کاش اشک دست مرا رو نکرده بود
یا اینکه دل به بودن تو خو نکرده بود
ای کاش آنقَدَر به رخ ات زل نمی زدم
یا چلچراغ چشم تو سو سو نکرده بود
تقصیر من نبود...نشد .......اتفاق بود
قلبم که دست چشم مرا بو نکرده بود
آخر کسی شبیه تو انقدر مهربان
تا آن زمان به چهرهٔ من رو نکرده بود
هی با نگاه قلب مرا پس نمی زدو
هی پیش با اشارهٔ ابرو نکرده بود
( این چشم واقعا که چه موجود جالبیست
جادوگریست زبده ولی رو نکرده بود
کاری که چشم و چشمک آهو به شیر کرد
هرگز دهان شیر به آهو نکرده بود )
دست تو هم نبود ولی کاش قلب من
در خانقاه پلک تو « یاهو »نکرده بود
قطعا خدا نخواست تو باشی وگرنه هیچ -
کس لای درز نقشه ما مو نکرده بود
دیگر کسی به قمری ما ...آه ...بگذریم
ای کاش پشت پنجره کو کو نکرده بود
لعنت به چشم خیس من و جوهر قلم
کاش از شروع قافیه را او نکرده بود
#منصور_یال_وردی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیباست
غمگین