جُزغزل.......

خـامُشی ،گـاهی هـزاران نُکتـه هـا، دارد عَیـان


بوی گُــــل، خود می تَـراود، حـاجتِ اِبراز نیست


دروددددد
بسیارزیبا بود استادبزرگوارم

درود بزرگوار
غزلی ناب و زیباست

سلام استاد گرامی بسیار زیبا
بوی گل خود می تراود حاجت ابراز نیست !
هزاران درود بر استاد عزیز
سربلند باشید

با درود بسیار ...

بار دیگر غزلی بس زیبا و تاثیر گزار ...

زنده باشید و پاینده ، استاد بزرگوار ...

خـامُشی ،گـاهی هـزاران نُکتـه هـا، دارد عَیـان
بوی گُــــل، خود می تَـراود، حـاجتِ اِبراز نیست ...

درودها بزرگوار
چه لذتی بردم از این غزل ناب!
زیبا و پربار و موثر و صد البته گوشنواز

سلام استاد
هرچند واژه گان ودامنه ی آنها که آورده ای بسی کلیشه ای و ریشه در گذشته ها دارند و خودم به شخصه نمیتوانم از این دست اشعار را بپذیرم ولی سخت مشتاقم بگم که بسیار ریتمیک و وزن دار و رعایت شاکله لحاظ شده است
احتمالا برآورد من اینه که شاید اگر تمی سپیدگونه و نو در پیش بگیری از خیلی ها زیباتر می سرایی

موفق

سلام
بسیار زیبا بود

درود بر استاد مهر آبادی بزرگوار
بسیار عالی و خواندنی

سلام بر استاد فرزانه جناب مهرآبادی عزیز
همیشه اشعار شما پر از حکمت است
خوشحالم که در کلاس معرفت شما می آموزم

خـامُشی ،گـاهی هـزاران نُکتـه هـا، دارد عَیـان


بوی گُــــل، خود می تَـراود، حـاجتِ اِبراز نیست


وَصفِ مِی نشنیده ازساقی،توخود واعظ شـدی؟


گرچه طوطی درسخن گفتن،سخن پردازنیست

سلام زیبا و لذت ناک سروده اید

.................. ....................

گرچـه خوش اَطوارداری، واژه هـــا درگفتـــــگو
هـرکـــلامِ خوش نـوایی، درخورِ اِعـــجاز، نیست


خـامُشی ،گـاهی هـزاران نُکتـه هـا، دارد عَیـان
بوی گُــــل، خود می تَـراود، حـاجتِ اِبراز نیست


و...
نه هر که سربتراشد قلندری داند...

بسیاااار عاااااالی استاد خوبم
حضور در کلاس درستان افتخارست
................. ....................
تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

يك روز ؛ شخصي بهمراه دوستش كه دكتر و رئيس يك بخش بيمارستان بود ؛ به بيمارستان آمد و همراه دكتر جهت ويزيت بيماران بداخل بخش آمده و ديد كه دكتر در ويزيت خود براي بيماران نوشت :

بيمار شماره 1 كباب برگ بخورد و بيمار شماره 2 سوپ بخورد وبيمار شماره 3 غذا نخورد و مابقي غذاي معمولي بخورند و پرسنل اطاعت كردند و بيماران نيز از دكتر تشكر كردند .

آن شخص از دكتر پرسيد : چه دشمني و يا دوستي با اين افراد داشتي كه به يك نفر ؛ كباب و به يك نفر سوپ و به يك نفر ديگر هيچ غذائي ندادي ؟

دكتر گفت : شرايط اين 3 بيمار با مابقي فرق داشت ؛ بيمار شماره 1 زخم معده داشت و بيمار شماره 2 ناراحتي ريوي داشت و بيماره شماره 3 ميبايست به اطاق عمل ميرفت .

آن شخص با فكر اين اتفاق و تجربه ؛ آن شب را نخوابيد وبا خود فكر كرد و بالاخره به نتيجه رسيد و با خود گفت : اگر تصميمات دكتر؛ در جهت نجات انسانها بوده و دشمني نداشته ؛ پس خداوند با اين عظمت كه كارها يش از روي حكمت است ؛ تصميماتش نيز همين گونه است و ما به علت ناداني خودمان ؛ از خدا گلايه ميكنيم كه : چرا خدا فلان چيز را به فلاني داده وبه ما نداده ؟ و...
از خدا طلب بخشش كرد و گفت :
خدايا ما را به خاطر گلايه هايمان كه از روي ناداني است ؛ ببخش

درودها بر شما
محظوظ شدم از نهفته حکمتهایتان

خـامُشی ،گـاهی هـزاران نُکتـه هـا، دارد عَیـان


بوی گُــــل، خود می تَـراود، حـاجتِ اِبراز نیست....


خود شعر بگوید که ....


زیباست ولطیف

درودها استاد فرزانه ام
واژه ها چون همیشه «گوش به فرمان قلم» زیبا نویستان، طنازانه به رقص آمده و در سماع خویش، به گوش جان شنوندگان، توامان پیام افتادگی و سربلندی می رسانند

ای که «دیوانه» تخلص می کنی با ما بگو
نام تو آیا جناب «شیخی» طناز نیست؟

من مست تو دیوانه
ما را که بر خانه
من شیفته و مجنون
تو مشغول ه پیمانه

سلام برشما استاد شیخی بزرگوار .


سروده ای بسیار زیبا ست ودلنشین . بهره بردم.


سایه ی تان مستدام باد انشا ا..............

سلام بزرگوار
فوق العاده زيباست

درودبر استاد بزرگوار پیر مراد و عارف شعرناب بسیار زیبا و دلنشین دست مریزاد

گلستان اشعارتان هماره باطراوت وبهاران .....دروداستاد گرامی

بسیار زیبا
لذت بردم
احسنت
درود برشما و قلمتان استاد عزیز

خـامُشی ،گـاهی هـزاران نُکتـه هـا، دارد عَیـان


بوی گُــــل، خود می تَـراود، حـاجتِ اِبراز نیست


درود استاد بزرگوار
بسیار عالی سرودید من دیدم این بیت را بیشتر خوانندگان پسندیدند و نکته ای زیبا در آن نهفته دارد .گرچه خاموشی حرفی در پیش ندارد ولی خود حرفها در خود جای دارد نام سکوت بالاترین فریاد است را شنیده ایم و جایگاه آن با هیاهوی دل آمیخته و من تا اینجا به این نتیجه رسیدم که افکار در سکوت بیشتر بال وپَر می گیرند تا اوج .
نگاه سکوت ،
فریادها را
معنا می کند

بسیار سپاس از شما

درود بر شما استاد عزیز ...بسیار لذت بردم ...مثل همیشه دلنشین ...موفق باشید

بربُلنـدایی...به هرشـکلی...چـه فرقی می کنـد
هرکـه بگرفت اوج، درپروازِ خود،شهــــبازنیست
درود بر شما

سلام وعرض ادب

بزرگوار مثل همیشه عالی ودر خور توجه وتحسین وافر
الحق که باید کلاسیک را در جایگاهش جست
وچه جایی بهتر از اینجا و.........................

درودتان باد ./

از سروده تان لذت بردم ان شاالله که در همه ارکان زندگی موفق باشید

لافِ مستی، پیشِ سرمستان و، پیرِ مِی فروش
کـــــارِ مســـــتان و،مَرامِ پیرِ اهــــــلِ رازنیست

درود بر استاد بزرگوار
قلمتان زرین به عشق

سلام استاد شیخی بزرگوار

بسیار غزل زیبایی است احسنت

هرکـه بگرفت اوج، درپروازِ خود،شهــــبازنیست

خودتون فرمودید
خـامُشی ،گـاهی هـزاران نُکتـه هـا، دارد عَیـان
مانا باشید استاد

استادیت از غزل هویداست

سلام و هزاران درود استاد عزیز
بسیار زیبا و پر معنا سرودید
و بسیار از کلامتان آموختم
احسنت و سپاس فراوان...

بربُلنـدایی...به هرشـکلی...چـه فرقی می کنـد



هرکـه بگرفت اوج، درپروازِ خود،شهــــبازنیست
خـامُشی ،گـاهی هـزاران نُکتـه هـا، دارد عَیـان



بوی گُــــل، خود می تَـراود، حـاجتِ اِبراز نیست
درود بر استاد بزرگوارم جناب شیخی عزیز
غزل زیبایتان را چندین بار خواندم و هربار بیشتر لذت بردم
طبع شعر شما معجزه میکند استاد
آفرین بر شما