يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر ایمان کاظمی ( متخلص به ایمان )
آخرین اشعار ناب ایمان کاظمی ( متخلص به ایمان )
|
بردی ز دیدهام خواب ای راحت روانم
مپسند جام خونین ریزی به دیدگانم
کردی به قامت جان شولای عشقبازی
سوزانْد یار دیرین تا مغز استخوانم
ما را به خلوت حُزن افتاده میپسندی
باز آی تا ببینی پژمرده چون خزانم
صبرم ز حد فزون شد در این فراق جانسوز
خیزد بر آسمانها این ناله و فغانم
"جانا روا نباشد خونریز را حمایت"
ذکر مداومم شد هر لحظه بر زبانم
تا در حریم قُدست بی وعده آمدم من
بر خوان غم مُقیمم بر غُصّه میهمانم
در وادی محبت چون پا گذاشت «ایمان»
دارد به سینه تفتان وز چشم دُر فشانم
روید بهار یاران در وصلْ نرگسِ مست
من هم در این بهاران گل کرده ارغوانم
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرادربزرگوارم
غزل بسیارزیبایی بود
زیبا شروع کردید زیباترادامه دادید وعالی به پایان رساندید
هم درلفظ وهم درمعنا محکم بود