مفاعلن فعولن، مفاعلن فعولن
رایگان
اگر که اخمهایم، گرفته آسمان را
به یاد خندههایم ،ورق نزن زمان را
.
در اوج ِ بیکتابی، مرا نخوان دوباره
که حرف تازهای نیست، خلاصهکن جهان را
.
متاع قابلی بود، ولی برای اهلش
که رایگان کشید این، عذاب رایگان را ؟
.
نه میهمان نوریم ، نه در مسیر شوریم
نه گوشمان شنیدهست، صدای میزبان را
.
میان واژههایم، خیالِ باوفایم
اگرچه دم تکان داد، ندید استخوان را
.
تلاشکن بفهمد ، غرور شانههایت
فشار پای فیل و ، کنارههای نان را
.
و زندگی همین است، که بینشان بمیریم
و بیامان بگیریم، سراغ بینشان را
.
.
این غزل " تحت تاثیر " غزلی از بانوی یکتای شعر فارسی "سیمین بهبهانی" با عنوان " هوای گریه" و تصنیفی با همین نام با آواز " همایون شجریان" متولد شده. البته خواندن آن دلی بوده چون بنده هیچ حرف و ادعایی در آواز آنهم آواز سنتی ندارم.
یکی از درخشانترین و بینظیرترین اشعارتونه مخصوصا در معنا واقعنی لذت بردم زیبا هم اجرا کرده بودید و پراکندهخونیتون هم برام جالب بود... درود بر شما استاد گرامی سلامت و ثروتمند باشید
تشبیه گرفتگی اخمِ پیشانی و گرفتگی آسمان که به معنی هوای بَد است ...
شروع خوبی برای مصرع اول و رغبت مخاطب برای خواندن ادامه ی شعر بود .
در ادامه ی بیت .
به یاد تنده هایم ورق نزن زمان را ...
مخاطب به یاد بیت .
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است کارم از گریه گذشته به آن میخندم . می افتد
در ادامه و با این بیت رو برو هستیم
در اوج ِ بیکتابی، مرا نخوان دوباره
که حرف تازهای نیست، خلاصهکن جهان را
با معنی . حتی اگر هیچ کتابی هم برای خواندن نبود ورق زدن زندگی نامه من فایده ای ندارد چون حرف تازه ای برای گفتن نیست
در این بیت شاعر به دنبال گفتمان نیست و ((خلاصه کردن جهان ))در انتهای بیت نشان از حال و روز کِسِل کننده جهانِ او میدهد .
مخاطب با خواندن این دو بیت
در ناخدا گاهش پی به خواندن شعری اجتماعی و تلخ با نگاه بد بینانه به روزگار ، از شاعر دَرک میکند.
که به نظرم بیت دوم پیچیده گی خاص خود را داشت . شاید روانتر هم میشد سروده شَود ؟
به هر صورت برای روان تر شدن بیت دوم پیشنهادی ندارم !
در بیت سوم ...
متاع قابلی بود، ولی برای اهلش
که رایگان کشید این، عذاب رایگان را ؟
روزگار( زندگی) متاع قابلداری است ولی برای اهلش برای کسی که ... دستش راحت تر به دهانش میرسد . و نه برای من که ...
در مصرع دوم این بیت میرسیم به یک ناهنجاری
که رایگان کشید این عذاب رایگان را
با معنی
پا به جهان گذاشتن برای ما رایگان است و عذاب آن هم قطعا رایگان .
با کلمه نا هنجاری شروع به معنی این بیت کردم
مصرع دوم بیت. تکمیل کننده مصرع اول است .
ولی من در مصرع دوم این بیت تکمیل کننده ای ندیدم که هیچ ، مصرع دوم خود جمله سوالی به وجود آورد. ( به نظر من )
در بیت چهارم
نه میهمان نوریم ، نه در مسیر شوریم
نه گوشمان شنیدهست، صدای میزبان را
نه راه راست مشخص است برای من .و نه میدانم در مسیر درست گام بر میدارم یا نه .
در مصرع دوم
یک ناهنجاری دیگر از نظر عقیده جناب عزیزیان و نه از نظر معنی .
چرا که در مصرع دوم این بیت میگوید
نه گوشمان شنیدست صدای میزبان را ...
یعنی چه؟ یعنی خدا باید جار میزد که آینده من تو را آفریده ام و در مسیر ِ درست حرکت کن .
معنی همان است که گفتم جمله واضح است
نه گوشمان شنیدست صدای میزبان را !
در این مورد اگر جناب عزیزیان توضیحی بفرمایند ممنونم میشوم ؟
در بیت بعدی
میان واژههایم، خیالِ باوفایم
اگرچه دم تکان داد، ندید استخوان را
با معنی ...
تنها چیزی که از دنیا برایم مانده و هست .خیالات من است که مانند سکِ باوفایی در کنار ِ من است.
در مصرع دوم
که آن هم منتظر استخوانی است تا به من وفایی نشان دهد تا افکارِ خوبی را در ذهنم به وجود بیاورد .
در بیت بعد ...
تلاشکن بفهمد ، غرور شانههایت
فشار پای فیل و ، کنارههای نان را
با معنی ِ
سعی کن شانه هایت که هنوز خم نشده و یا تا نشد درک کنند به دست آوردن ِ گوشه های نانی را که از کناره های پای فیل بیرون زده چگونه باید به دست آورد .
که باز در این بیت و در ناخداگاه به یادِ روایت و یا داستان بیرون کشیدن نان از دهان ِ شیر می افتیم .
بیت خوبی بود ...
در بیت پایانی
و زندگی همین است، که بینشان بمیریم
و بیامان بگیریم، سراغ بینشان را
معنی واضح و روشن است
و نیازی برای شفاف سازی و یا واکاوی بیت نمیبینم .
که حرف دل خیلی ها است .
نخست آنکه محبت کنید بفرمایید وزن دوری است؟
دوری در معنای بشقاب را دانم ولی این دوری یخده گیج کننده است
اگر که اخمهایم گرفته آسمان را
به یاد خندههایم ورق نزن زمان را
خنده تجلی سرور قلبی بر صورت یا وجه
آن بهجت وقتی بخواهد از حالت کنز مخفی در صندوق قلب خویش را هویدا کند گر چه حد می خورد لیک در وجه ظاهر می شود و باز در بطن باطن است
در خنده قسمت هایی از لب به سوی آسمان میل کند
و در اخم قسمت هایی از ابرو به سوی زمین
حال اخمی که مایل زمین بود به تسخیر آسمان پرداخته و آسمان گشایی کرده است
گرفته حالت گرفته را نیز متداعی است
اگر آیا تشکیک را نشانه رفته است؟
یا بیان واقعیتی که رخ نموده و نمایانده است؟
ها در اخم ها نشانگر کثرت اما آسمان واحد
همان طور که خنده ها زمانی کثیر بود
زمان در ظاهر واحد ولی به قرینه ی ورق نزن در بطنش کثیر است
چون اوراق متعددی دارد
لیک اگر به کتاب و یا دفترش نظاره گر باشیم وحدت دارد
اما اگر کتابی باشد در کتابخانه باز کثیر است
و اگر به کتابخانه نظر کنیم واحد است
باز کتابخانه ها و کثرت
و این کتابخانه ها در چه وحدت یابند؟
و آیا پایانی بر این رخ نمایی های کثرت و وحدت هست؟
را ردیف و یادآور راه نیز است
بدین مضمون ظاهرا آن بزرگ فرمود راه ها نه کارها Wege nicht werke
هستی و زمان
زمان در این بیت ظاهر
به دنبال هستی گشتم ولی نبود
آیا قبل از آسمان مستور شده است؟
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
واقعنی لذت بردم
زیبا هم اجرا کرده بودید
درود بر شما استاد گرامی
سلامت و ثروتمند باشید