چهارشنبه ۲۸ آذر
روشنفکر شعری از علی میرزایی( هیچکاک)
از دفتر سرگیجه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۵۱ شماره ثبت ۴۵۱۷۸
بازدید : ۵۳۵ | نظرات : ۱۵
|
دفاتر شعر علی میرزایی( هیچکاک)
آخرین اشعار ناب علی میرزایی( هیچکاک)
|
از امروز روشنفکر میشوم
عینکی میخرم با بندی مشکی
و آویزانش میکنم به گردنم
من عینکی نیستم،عینکیها را هم دوست ندارم
ریشهایم را پروفسوری اصلاح میکنم ،درود بر اصلاحات
حالا شدم شبیه بالتازار
همان بالتازار که از لِنگش،انواع اختراعات را درمی آورد
دست راستم را میچسبانم زیر چانه
با چسب دوقلوی رازی
همه راضی از چسب رازی و از کشف رازی
«من مست و تو دیوانه،ما را که برد خانه»
بساط چایی را جمع میکنم،سماورهای روس منحوس!
و قهوه است که میبندم به نافم
روزی یک گالن
بگذار بیخواب شوم
چشمانم پف کند بهتر است تا لبانم خروپف
روشنفکری بها دارد
اولینش،بیخوابی
«کوروش بخواب زیرا که ما بیداریم»البته به زور قهوه
حالا خدا را فراموش میکنم ،او مرا فراموش نخواهد کرد
عرفان و مذهب را کنار میگذارم
ونظریه داروین را سرچ میکنم
ما میمون بودیم با طالعی نامیمون!
میرسم به قفسه کتابها
بوف کور به جای مثنوی
شاملو به جای حافظ
فروغ به جای پروین
برانکو به جای علی پروین
اما
دیوار ها هنوز خالی است،مثل مغز نیمه روشن من
چند پوستر هدایت میچاپم
نه آنطور که دیگران میچاپند
میچسبانم به در و دیوار، این نماد تفکر را
این الگوی ما روشنفکرهای هزاره جدید را
این نویسنده بزرگ پیاده رونشین را
عالی شد،یادم باشد شیر گاز را باز نکنم!
حالا فارسی را کمتر پاس میدارم
و انگلیسی را بیشتر و فرانسه را بیشترتر
مقسی،بونژو،،یستردی،تنکیو وری مااااچ،فا....
به آینه مینگرم
هنوز نور کله ام ضعیف است،مثل لامپ صد
لعنت به لامپ صد و هر که مورد استفاده اش را نداند
لعنت به هر که لامپ صد بزاید
فهمیدم ،پیپ را فراموش کرده ام!
لقمان را گفتند روشنفکر بدون دود به چه ماند؟
گفت به زنبور بی عسل
پیپ به جای سیگار بهمن غیر مفید
از بهمن مفیدش چه دیدیم که از تو ببینیم
با آن عکس ریه حال بهم زن روی جعبه ات
با آن بوی گندت
حالا نورش بهتر شد
اینجا سازمان ملل نیست...
ولی دور کله ام هاله نور میبینم!
حالا روشنفکر شدم وکله ام نور میدهد
هم در شب و هم در روز
گور پدر بابا برقی و آن شعارهای مسخره اش
من روشنفکر شدم.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
لعنت به هر که لامپ صد بزاید
اقا ما تسلیم به امر واقع از ضعف و نا خود باوری خود شدیم این است مشکل.
موفق و سر بلند باشید