سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        قسمت اول (صمد در دانشگاه)

        شعری از

        آرمین محمدی (آرمین تخس

        از دفتر صمد نامه نوع شعر ادبیات کودک

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۳۲ شماره ثبت ۴۵۱۷۰
          بازدید : ۹۷۴   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آرمین محمدی (آرمین تخس
        آخرین اشعار ناب آرمین محمدی (آرمین تخس

        به سه رسید دوران دبیرستان
        اخر سال شد منم شادو خندان
        با یک کوله پر از صفرو تجدید
        حاصل درسم هرکه دید خندید
        به شهریور شدم آقایه نظمی
        با آن عینک ته استکانیه غمگین
        همان دبیره کچله بد اخلاق
        بالاسر ما بود همیشه با چماق
        نداد نمره به شاهکارم آن الاغ
        ایشالا چپ کنه در کوچه باغ
        با تک ماده گرفتم بنده دیپلم
        دهن کجی به دوستان و توهم
        به دانشگاه میروم اوله مهر ماه
        با دختران همکلاسی و ایجان
        مادر به قربانه پسرش میشد
        پدر با افتخار از من میگفت
        پدر گفتا سه گوسفندم حرامت
        بفروش بزن به درس و کلامت
        چو صبح بعد آمد شادو شنگول
        منو در بست وانته مشت مندول
        به سمت شهر شدیم راهی چه راهی
        ندیده بودم در دهات به این زیبایی
        رسیدیم به دره میدانه گوسفند
        یکی امد پرسید این سه چند؟
        بگفتم ارزان میفروشمش
        بخواهی به لقا میبخشمش
        به پانصد تومان فروختم به مشتی عباس
        به بازار رفتم بهر خرید خرید کفشو لباس
        به دانشگاه دو لتی برفتم
        چو کارنامه را دیدن به من بخندن
        زهی آب گشتم اینجانب ز خجالت
        انقد خب خب نکن خب به جمالت
        یکی گفتا بیا دانشگاه آزاد
        میشوی دانشجو تو خیلی آسان
        به راستی که این چنین بود
        منه نخبه را از دولتی چه سود؟
        بعد ثبت اسمم در دانشگاه
        به سمت خانه ی عمو فتادم راه
        عمویم مردی اشفته حال بود
        اهل دود و دم کمی باحال بود
        کنار منقلش شعر میسرود او
        بادود تریاک شهری میفروخت او
        روز اول شدم حاضر در کلاسم
        موهایه ژل شده من با کلاسم
        به به چه جیگرایی اند خدایی
        خوشکلتر از دختر کت خداین
        پسران یکی از دیگری شغالتر
        گفت انگاری از پشت کوه امده انتر
        شبیه مردمه تلوزیون بودند انها
        منه بد بخت با این وضعم اینجام
        کمی بعد امد استاده تاریخ
        یک مرد خوش تیپ با ریش
        سلامی کرد علیک کردم بنده
        شروع کرد درس را لب خنده
        ز استاد اجازه گرفتم بهر دشوری
        استرس زیاد داشتم از مجبوری
        تا درخواست خود مطرح نمودم
        بقیه ز خنده زمین را گاز ستودند
        یکی که خوشمزه بود خیلی
        بگفتا پوشک ببند بیبی
        منم اعصاب خود عصبانی نمودم
        به صورتش چند مشت کوبیدم
        کمی بعد در حراست گشتم ظاهر
        اخراج کردن مرا پرونده باطل
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۴۲
        طنز خیلی خوبی سرودی دوست خوبم افرین جالب بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۴۵
        درود گرامی
        زیبا و شیرین بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۳۹
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۰۳
        درود بر شما ،

        تصور بنده حقیر بر اینه که شعر شما ادبیات کودکانه محسوب نمی شه.

        اما طنز زیباییست که حتی می تونه زیباتر هم باشه.

        برقرار باشید خندانک خندانک خندانک
        بابک فغفوری (پور)
        سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۴۳
        به غير از يكي دو قافيه بقيه خوب بود . خندانک
        طنز سرودن كار سختيست خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۵۲
        خندانک خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۲۹
        سلام بر شاعر گرامی
        مقام معلم و استاد را هم در نظر بگیرید . طنز فاخر باید به دور از فحش و ناسزا باشد . خندانک خندانک
        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
        سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۱۹
        درود بزرگوار.. خندانک
        طنازی تان مستدام..
        زنده باد..
        خندانک خندانک
        خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۲۰:۵۵
        درودهاااااااااااااااا
        زیبا بود
        مانا باشید خندانک خندانک خندانک
        احمد ودودخواه(ودود )
        پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۶ ۲۲:۲۷
        سلام برادر

        دیگه اینقدر نمی توان توجیه کرد
        درست است طنز باید بدون سانسور باشد
        شما از سانسور شده های دیگر بنویش
        درحالی که معلم به ما شعور یاد می دهد
        کمی باید دقت کنیم
        شعر شما بسیار زیبا بود اما آن واژه همه را به هم ریخته
        چرا که طنز از ادبیات عامیانه بر می خیزد و در ادبیات عامیانه
        این مصراع شما جایی ندارد
        البته یک توجیح دارد با وضعیت کنونی آموزش و پرورش
        فقط قشر هنر مند از قافله عقب بودند که معلم را اینگونه طنز
        بسازند نمی دانم چطور این طنز در ذهن شما شکل گرفته
        ولی شایسته نیست آیا می توان در باره پدر اینطور طنز نوشت
        قبول دارم در میان قشر معلم هم همه نوع است اما
        نفس واژه مقدس است یا حداقل بوده است
        بنابر این این مطلب را من که اولین بار دیدم شاید
        بعدها بیشتر شاهد باشیم
        اگر شاگردی که تحت تعلیم معلم قرار گرفته و هست ونیستش را
        از او دارد واژه نابجایی را بر زبان بیاورد آن کلمه به معلم بر نمی گرد در واقع این از ویژگی های ادبیات امروز است
        به هر حال متأسفم و شرمسار
        اما عرض می کنم آتشی است که روشن شده و خشک و تر را خواهد سوزاند
        علی رفیــــعی وردنجانی
        علی رفیــــعی وردنجانی
        جمعه ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ ۰۲:۴۵
        سلام ، عالی فرموده اید و با تامل بسیار جناب ودودخواه خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2