چهارشنبه ۷ آذر
|
دفاتر شعر محسن ملک زاده(رهگذر)
آخرین اشعار ناب محسن ملک زاده(رهگذر)
|
بسمه تعالی
بداهه ای در یک روز خاکستری
انجماد راکدی در سینه ام
طفل قلبم را به آغوش فشرد
با لبانی گنه آلود و کبود
کنج سینه کودک قلبم فسرد
ای ستاره ام چه شد که بر لبت
بخت بر یوسف قلبم خفته
صبر ایوب ندارد چشمی
که به یکبار نگاه آشفته
چشم می بندم و چون اشک مرا
دست او کی می شود فریادرس
بر زمین گرم افتد نا رسی
که درختی نیستش در دسترس
چشم امید ندارم هرگز
از نگاهت آتشم گر گیرد
کاش آن ققنس وحشی آنی
از دل خاکسترم پر گیرد
مهره ی مار نگاهی فتنه ساز
بال پرواز مرا سنگین کرد
حسرت اوج به چشمم لغزید
صبح امید مرا نفرین کرد
گور سرد آرزویی پشت سر
ازدحام گنگ و تاری پیش رو
کو چراغی نیست تا افروزمش
انقلابی خفته در من بعد او.
م.م،رهگذر
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
اقا من که کیف می کنم با اشعارت باقی را نمی دونم حال می کنم با صفای وجودت دست گلت درد نکنه برادر خوبم