چهارشنبه ۷ خرداد
روزگار تهی شعری از
از دفتر شعر های باران خورده نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۵۲ شماره ثبت ۴۴۵۲۱
بازدید : ۵۳۵ | نظرات : ۱۰
|
|
یادش به خیر
آن روزهای آشنایی
شور و نشاط لحظه های بیقراری
وعده دیدار با یار
در کوچه های خیس و بارانی
یادش به خیر
آن دل سپردن ها
با تو دویدن زیر باران ها
یک لحظه سکوت ، بعد
فریاد دوستت دارم ها
یادش به خیر
آن نامه نگاری ها
در نامه از دلتنگی نوشتن ها
یک بغض و چند قطره اشک
یعنی که من
بی تو می میرم ها
آه ، افسوس
آن روز های پر ز خاطره
یک به یک از پی هم رفتند
ای مهربان تر از گل سرخ
ای همیشه در باور
سالها ز خود می پرسم
چه شد که جدایی
رشته های محبت را
از نگاه ما بگسست
اینک در این شب سرد
در کنار پنجره
با یادت
واژه ، واژه شراب درد نوشیدم
و به این روز گار تهی
زار زار خندیدم ...
((محمد شیرین زاده))
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود برادربزرگوارم
زیبا بودوبا احساس
احسنت