يکشنبه ۲۷ آبان
اذان شعری از حسام الدین مهرابی
از دفتر پاییز نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۳۳ شماره ثبت ۴۴۵۰۳
بازدید : ۸۴۱ | نظرات : ۲۶
|
دفاتر شعر حسام الدین مهرابی
آخرین اشعار ناب حسام الدین مهرابی
|
چه خوش برگشتهای٬بیتو،پر ازغم ،آسمان می شد
هلالِ ماهِ پر غصه ٬ میانِ آن ٬ عیان می شد
به دنبالِ سرابِ عشق ٬ هر لحظه ٬ دوان بودم
هزاران چشمه ی زمزم ٬ ز چشمانم روان می شد
کلیدِ قفلِ اینِ دوری ٬ نچرخید و دل غمگین
دوباره سرکش و همدسته ی دلواپسان می شد
خدا را شکر بر گشتی ٬ ولی هرگز دم رفتن
ندیدی کاخ رؤیایم ٬ پس از تو کاهدان می شد ؟
چرا چیزی نمی گویی ؟ گمانم خسته ی راهی
بگو بهر تو آنجا هم ٬ کسی آوازه خوان می شد ؟
کمی نزدیک تر آیم ٬ که گویم : « دوستت دارم »
همیشه در همین لحظه ٬ تن من نیمه جان می شد
صدای چیست می آید ؟ خدایا ٬ خواب می دیدم ؟
چه می شد ساعتی دیگر خداوندا ! اذان می شد؟
نگاهم خیره می ماند ، و با بغض اینچنین گویم
نشد با من بمانی و نباید هم ٬ چنان می شد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.