جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب وحید کاظمی
|
به نام پروردگار
.....
.........
.............
فردی بود که هر روز حداقل یک میلیون خرج میکرد تا پدرش بتونه نفس بکشه پدرش نه میتونست حرف بزنه نه میتونست حرکت کنه هیچ کاری نمیتونست انجام بده ...میگفت دنیا رو میدم فقط بابام نفس بکشه و همین برام بسه
خوشبختی یعنی همین # بابات نفس بکشه#
ما بچه های دهه شصتی که میریم تو عمق زندگیمونو فکر میکنیم میبینیم شرمنده پدرامونیم پدارایی که حتی اگه چند دقیقه از عمرشون باقی مونده باشه بازم به فکر آینده ی بچه هاشونن و پیر دردای ماها شدن
این بداهه تقدیم به پدرم و تمام پدرای سرزمینم ایران
......
.........
............
هر وقت زمین خوردم،،، گرفتی دستامو
از روی شونه هات،،، دیدم، یه دنیا رو
هروقت کنار تو،،، راه میرم ،،مغرورم
از ترس و دلشوره ،،تو باشی، من دورم
خم میشه پشت تو،،، پشتم به تو گرمه
پیر میشی هر روز و،،،دنیا چه بی رحمه
از چشم تو خوندم ،،،که فکرمی هر دم
چشماتو میبیوسم،،، دور تو می گردم
بابا به من آب داد،،بابا به من نون داد
بابا به من عشق و بابا به من جون داد
سختی کشید و باز،، به روی من خندید
بابا جوونیشو،،، برام ،،،چه آسون داد
دستاتو میبوسم ،،دستامو میگیری
پشتم به تو قرصه،، حتی تو این پیری
پیر میشی و بازم ،،شادم که اینجایی
تو بهترین مرد و،، بابای دنیایی
تو فکر فردامی ،،همیشه باهامی
تو مرد ترین ،مردی،، تویی که بابامی
تویی خدای دل،،،من بندتم بابا
پیر شدی با دردام،،،شرمندتم بابا
بابا به من آب داد ،، بابا به من نون داد
بابا به من عشق و، بابا به من جون داد
سختی کشید و باز ،،به روی من خندید
بابا جوونیشو،،، برام،، چه آسون داد
وحید کاظمی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بابا به من عشق و بابا به من جون داد
سختی کشید و باز،، به روی من خندید
بابا جوونیشو،،، برام ،،،چه آسون داد
درودبرادرگلممممممممممم
عجب ترانه ی قشنگی بود
امروزاینجاچه خبره همه گل کاشتندباشعراشون
احسنت کیفورشدیممممم
خداوند سایه ی همه ی پدرارو
برسرفرزندانشان سالم نگه داره
ماناباشی بامرام