تاریک‌میشود

استادم دلبرانه می سرائید مرحبا

خیلی قشنگ بود استاد...ممنون

درود استادخوبم
کوتاه وزیبا بود

درود گرامی
جالب و زیباست

درود استاد بزرگوار

کوتاه زیبا و ژرفی بود
درود بر قلمتان

عرض ادب و احترام
بی نهایت گویا و در ایجاز
لذت بردم ...........احسنت

آفرین ها به شما

درود بر استاد خوبم
کوتاه
زیبا
دلنشین

سلام جناب ملایری گرامی
درود بر شما
بسیار زیبا

فراوان درود

با درودی صمیمانه به شما ...

موفق و پیروز باشید ...

زیبا و مختصر و مفید
احسنت...

...................... .............
درود بزرگوار
کوتاه بسیااار زیبااااایی بود

....................... ..............................
شیطان نشسته بود بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمي‌داشت. گفتم: «ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده‌ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده‌اند.»
شيطان گفت: «خود را بازنشسته کرده‌ام، پيش از موعد.»
گفتم: «به راه عدل و انصاف بازگشته‌ای يا سنگ بندگی خدا به سينه می‌زنی؟»
شيطان گفت: «من ديگر آن شيطان توانای سابق نيستم. ديدم انسان‌ها، آنچه را من شبانه به ده‌ها وسوسه پنهانی انجام مي‌دادم، روزانه به صدها دسيسه آشکارا انجام مي‌دهند. اينان را به شيطان چه نياز است؟»
شيطان در حالي که بساط خود را برمي‌چيد تا در کناري آرام بخوابد، زير لب گفت: «آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمي‌دانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خيانت، تا کجا مي‌تواند فرا رود و گرنه در برابر آدم به سجده می‌کردم.»

البته شما باور نکنین .جناب شیطان بیکار تشریف نداشتن و در حال خراب کردن رابطه ی خدا و ادم بودن

جناب مجنون عزیز، سلام علیکم.
.....................................................
خسته نباشید بزرگوار..........کوتاه است و زیبا.

لاله قرمزدروغي زيبا بود جايش شبدر كاشتم در دل ..گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد

درود برشما
خیلی هم قشنگ

درودتان
بسیار زیبااااا