آسمان شهر ما امروز ابری تر شده
کوچه ها...پس کوچه ها ...حتی خیابان تر شده
بَه! چه شیرازی شده این روزها شیرازِ ما
بی تعارف فرق کرده؛ واقعا محشر شده
سرزمین شاعران و پادشاهان بزرگ
چون عروسی زیر باران ناز و افسونگر شده
شُر شُر آب و هوای پاک و بارانی قشنگ
شیشه های مِه گرفته رنگ خاکستر شده
چکمه و شال و کلاهِ بچه های لُپ گلی
اینطرف گنجشککی دلواپسِ مادر شده
عاشقانِ سینه چاک و یک خیابانِ بلند
چتر باران خورده ای که مثل یک سنگر شده
بی خیالِ سردیِ دی؛ گرمیِ لبخندشان...
شرجیِ خرما پزانِ جِنگِ شهریور شده
از «گلستان»تا بیاید«ارگ»و«بازار وکیل»
تک تک بلوار هایش غرق نیلوفر شده
«حافظ »و«سعدی»و «قصر الدشت»و باقی جای خود...
دیده ای «باغ اِرَم»را؟! مثل بابُلسَر شده
بسکه باران خورده بر گلدسته ی «شاهِ چراغ»
میدرخشد گنبدش؛ انگار پیغمبر شده
آمدم شعری بگویم سجده کردم بی هوا
باز کردم چشم و دیدم جا نمازم تر شده
محمد رضا نظری(لادون پرند)