سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        اسمانی

        شعری از

        جابر حیدری فرد (سروش)

        از دفتر مرد لحظه ها نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۱۶ شماره ثبت ۴۳۶۸۶
          بازدید : ۱۸۰۸   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جابر حیدری فرد (سروش)
        آخرین اشعار ناب جابر حیدری فرد (سروش)

        در اینجا دل دوباره  اسمانیست
        در اینچشمک ستاره اسمانیست
         اگرچه شعر من ایهام دارد
         ولی این استعاره اسمانیست.... جابر حیدری فرد سروش
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴ ۱۸:۴۰
        لطافت شعرتان زیباست ............................. خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۸ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۰۸
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۸:۰۴
        درود بزرگوار
        دوبیتی زیبا و شیرین خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        جمعه ۱۸ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۵۲
        از آسمان که به اثر زیبای شما نگاه کنم ، دل و چشمک آینه ای است که رخ آسمان در آن افتاده... انعکاس آسمان در دل و چشمک... هم می توان گفت سه وجه دارند و هم اینکه همگی یک \" واحد \" هستند در \" سه \" نمود. صاحب دل و چشمک چه کسی است خود عاملی مهم است. شاید پیوستن به آسمان و از زمین جدا شدن دلیل این اتفاق باشد. در ذهنم چند سوژه پرسه می زند که شک دارم کدام را بنویسم ...پس فقط به گفتن احساسم اکتفا می کننم و عرض می کنم زیبا بود وبهره بردم و دلنشین بود نیز... درود بر شما خندانک
        الهه نصیری زاده (وفا)
        جمعه ۱۸ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۲۳
        سلام
        ایهام لطیفی واشت دوست بزرگوارم خندانک خندانک
        علی   صادقی
        جمعه ۱۸ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۳۰
        سلام واحسنت ...
        ایهام دلنشینی بود استاد وبزرگوار...........
        دست مریزاد ......................درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        فرهاد مهرابی
        جمعه ۱۸ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۴۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام دوست عزیز ساعر بزرگوار
        چقدر زیبا سرودید
        کوتاه اما پرمعنا

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        جمعه ۱۸ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۲۷
        زیبا سرودید شاعر ارجمند
        احسنت...
        علیرضا کاشی پور محمدی
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        آفرین
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۵۸
        درود برشما
        زیبابود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۲۱
        .............................. خندانک خندانک خندانک ............................
        درود همشعر خوبم خندانک خندانک
        زیبااا بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        ............................ خندانک خندانک خندانک .............................
        راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
        دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
        وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
        دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
        رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۲۰:۵۵
        درود خندانک خندانک خندانک خندانک
        زیبابود
        فریبا غضنفری  (آرام)
        يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۱۲:۳۶
        بسیار زیبا خندانک خندانک خندانک
        درووود
        وحیده پوربافرانی
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۱
        درودها
        زیبا بود خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4