يکشنبه ۲ دی
فتنه خوبان شعری از حمیدرضا خزایی
از دفتر آدم و حوا نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۳۰ شماره ثبت ۴۳۵۳۴
بازدید : ۲۲۰۷ | نظرات : ۲۳
|
آخرین اشعار ناب حمیدرضا خزایی
|
در ازل حوای من بودی تو ای تینای من
سکنی روح و روانم بودی ای تینای من
خم می چشم تو و راز نظر در دل من
بزن این پرده به امید سحر تینای من
نکند از دل تو یاد سه تارم برود
نکند از نگهت،نور نگارم برود
کاروان در گذر از کوچه دلتنگی ماست
نکند از بر تو بی منو بی ما برود
روز اول غزل ناقص من در« بن بست»
«در ازل حوای من بودی »من یادت هست؟
وصل ما در شب میلاد جلال الدین بلخ
سرگذشت حس پاکت،وان یکادت، چای تلخ!
زیر لب آرام جانم گفتنت هست هنوز؟
بال پروازم تویی سودای پرواز توام هست هنوز؟
یک شب از بی مهریت ناله زدم تا افلاک
که حبیبا وعده «انا هدینا »ی توام هست هنوز؟
مژده دادم که وفا هست هنوز..
اینک اما آسمان شعر من ابری شدست
سوی این سیلاب بارانی بیا تینای من!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.