سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        یلدای یاقوتی

        شعری از

        وحیده پوربافرانی

        از دفتر عَشَقه نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴ ۱۹:۲۸ شماره ثبت ۴۳۱۷۶
          بازدید : ۴۰۹   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر وحیده پوربافرانی

        بی همنشین، تنها
        در خلوتِ گسترده ی اندیشه و رؤیا
        چون سالهایِ رفته برپا می کنم بی تو
        تصویرِ یک یلدایِ دیگر را

        مُشتی از آن گُل دانه های سرخِ یاقوتی
        آهسته می ریزم
        با اشتیاقی ژرف
        در کاسه ی خوش نقشه و سیمینِ دستانت
        در گوشه ای دنج از خیالم نقش یک کُرسی ست
        فرسوده اما گرم
        همراه این گرمی
        خورشیدکِ آغوش من بی وقفه اَرزانت

        در وسعتِ یلدایِ ما جمعی ست
        آکنده از شمع و انار و حافظ و تصنیف و زیبایی
        فالی گشودم باز حافظ در غزل می گفت
        از «دولتِ وصلت»
        از طالعی فرخنده دور از ترسِ تنهایی

        در مستیِ این لحظه های گرم و روح افزا
        سر می نهم بر شانه ی پهناور و نرمت
        شیرینیِ خوابی مرا در می کشد با خود
        پر می کشم تا قصر رویاها
        تا لذتِ هر بوسه و شرمت

        یک آن، نفیرِ زوزه ی سرد و نفس گیری
        با سوز می پیچد
        در گوشِ دالان هایِ پر اندوهِ این خانه
        با این تلاطم می پَرم از خواب و از رؤیا نمی ماند
        در شهرِ بیداری به جز ترسِ
        تاریکی و کابوسِ کاشانه

        در این اتاقِ سرد
        بعد از خیالِ دلگشایِ تو
        از حافظ و آغوش و شمع و خنده ردّی نیست
        از سرخیِ آن نارِ یاقوتی چه می گفتم؟!!...
        این سرخیِ جاری به دستانم
        پایانِ یک اندوهِ طولانیست

        اینک کنارِ کرسیِ بی روحِ محنت ها
        در آخرین یلدا
        مرگ است مهمانم
        این آخرین یلدا به دور از توست
        قدری تحمل کن
        فردا میان باغ آغوشت
        با یاد یلداهایِ بی تو، شعر می خوانم...
        یلدای ۱۳۹۲
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        بهاره ترابی (بهارنارنج)
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۳۹
        به به! چه واژگان یلدایی آشنایی خندانک بسیار زیبا بود و هم آهنگ با قلبم خندانک خندانک
        علیرضا کافیان
        چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۷ ۱۰:۰۳
        درود بانو
        بسیار زیبا و تاثیرگذار بود
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4