يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب وحید کاظمی
|
به نام پروردگار
در زمان جنگ تحمیلی چه بسیار افرادی بودند که از جان و مال خود گذشتند برای اینکه ما امروز در کنار بخاری راحت لم بدهیم و برای خودمان شعر بنویسیم در امنیت و آسایش زندگی کنیم چه بسیارند کسانی که رفتند و برنگشتند و چه بسیار افرادی که رفتند و عضوی از بدنشان را جا گذاشتند و برگشتند
امروز که سالهاست از این جنگ میگذرد هنوز افرادی هستند که با درد جانبازی دست به گریبانند افرادی که بیش از بیست سال است درد میکشند
درسته که بنیاد جانبازان داره رسیگی میکنه و البته حق همه ی جانبازاس اما وقتی که دیدم یکی دوستان که جانباز شیمیایی بوده از روی نداشتن پول و گرون بودن داروهاش به مواد مخدر رو آورده تا درداش و تسکین بده وقتی میشنوم که وقتی این جانبازامون فقط بخاطر داروهاشون نه بخاطر وام نه بخاطر سهمیه نه بخاطر هزار تا چیز دیگه فقط و فقط دارو میرن بنیاد یه جوونی که زمان جنگ حتی به دنیا نیومده باهاشون چه رفتاری میکنن و چی بهش میگن از خودمم بدم میاد که جوونم .هوای جانبازامونو داشته باشیم
به خصوص جانبازای شیمیایی که نفس کشیدناشون نسیه اس اما داروهاشون و باید نقد بخرن یادمون نره ما مدیون این آدماییم
این بداهه کوچیک یه ترانس که روی ملودی نوشته شده و با سبکی اعتراضی و داستانی خونده میشه یه جورایی شبیه با سبک راک که تقدیمش میکنم به این جانبازایی که هیچکس به روی خودش نمیاره که این افراد هم سهمی دارن و بهشون باید رسیدگی کرد وبجاش یه سریا که از جنگ فقط دوتا خاطره شنیدن .....ولش کن
میگن شهید زنده اس، خوب راست میگن ولی به نظر من کسی که شیمیایی شد همونجا میمیره و فراموش میشه
به قهرمانایی تقدیم میکنم که با عذاب دارن قدم قدم به سمت شهادت میرن دست بوسشون هستم و هستیم
قدم ،قدم، یه جاده تا دیوار
شش های آلوده ،سیگار و هی سیگار
قدم،قدم،میره به سمت مرگ
از مرگ میترسه،از زندگی بیزار
جیباش پر از هیچ وکفشای پاش پاره
مردی که از کله،این نسل طلب داره
خودش نمیدونه،اسمش چیه،کی هست
مینویسم معتاد،میخونم بیماره
توی سرش موج و توی تنش ترکش
زخم حلبچه ،بمب،میکوبه تو قلبش
ماسکشو بست روی یه صورت خسته
یه ماسک پارچه ای،،، حالا خودش بسته
جانباز افیونی،تو معنیه مردی
جانباز افیونی،تو کوهی از دردی
میگن شهید زنده اس،هرگز نمیمیره
میمیره در دم اون،جانباز شین میم ره
درمون اون سخته ،گرونه داروهاش
افیون شده داروش، درمون این درداش
حالا که بعد از جنگ،یه سفره ای بازه
به روش نمیارن،اونم یه جانبازه
راه میره تو جاده،بیکار و بیماره
افیون شده داروش،از درد بیزاره
بهش نگید کی بود،بهش نگید چی شد
اگر که یادش بود ،دیونه تر میشد
حالا که اون امروز،اسیر افیونه
هیچی به جز درداش اصلا نمیدونه
اما ،ما میدونیم که قهرمان ماست
به شش های زخمیش ،،،یه ملت مدیونه
جانباز افیونی،تومعنیه مردی
جانباز افیونی،تو کوهی از دردی
میگن شهید زنده اس،هرگز نمیمیره
میمیره در دم اون،جانباز شین میم ره
وحید کاظمی
شین میم ره←شیمیایی،میکروبی،رادیو اکتیو
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
احسنت