ماه صفر فنا شد
در حرمت شال عزا دیده ام
ماه صفررا به فنا دیده ام
پرچم سوکت همه جاشد بلند
روی همه واژه رضا دیده ام
گشت عزای تو به پا، شاه ما
مشهد و کرمان و همه جا دیده ام
ذهن مرا داد یکی ، نی ، بدست
ازغم تو ؛ نی؛ بنوا دیده ام
قصد نمودم که روم من به قم
ناله جانسوز اخا دیده ام
کرب بلا شاه شهیدش همی
یاد تورا یا ولدا دیده ام
ذهن مرا یاد جوادت (ع) فتاد
از دو لبش وای ! ابا دیده ام
گوش دلم باز نمودم دمی
شور کلامی زخدا دیده ام
روز شهادت شده امروز را
روز شهادت چو رضا دیده ام
حضرت مهدی (عج) سخنی چند گفت
جدٌ غریبم غُرِبا دیده ام
نقل شده یک سخنی از رسول (ص)
پاره تنی ، توس زما دیده ام
دردل من گشت براتی زغیب
مهر تورا آب بقا دیده ام
هرکه تو دادی بخورد آب را
در دل او نور صفا دیده ام
مام تو زهرا (س) بعزایت بسی
اشک زچشمش زخدا دیده ام
گریه کند بهر عزای پدر
هم زحسن (ع) هم ز تورا دیده ام
دشمن ملعون تو لعنت شده
لعن به او در همه جا دیده ام
فخر مرا کشور من جای تو
ماه به مشهد زسما دیده ام
مهر تورا هرکه ندارد به دل
در دل او غصٌه بسا دیده ام
از کرمت این دل من شد بسی
نیک زهر غصٌه رها دیده ام
روشنی روی تو هست در حرم
روشنی ات ؛ نی ؛ زطلا دیده ام
شاه و گدا خادم در گاه تو
منکه خودم دون گدا دیده ام
شرم مرا هست بگویم سلام
کار خودم را بخطا دیده ام
دیده دل باز نمودم چنان
خیل ملک را به دعا دیده ام
بر دل گمنام فرستاده غزل
هست یقین لطف خدا دیده ام
شنبه چهاردهم آذر نود چهار.