سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 دی 1403
  • ميلاد حضرت عيسي مسيح عليه السلام
24 جمادى الثانية 1446
    Tuesday 24 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۴ دی

      دلقکان باوقار

      شعری از

      علی غلامی

      از دفتر غرور پاییز نوع شعر افراغ اندیشه

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۴ ۰۶:۵۴ شماره ثبت ۴۲۶۴۵
        بازدید : ۱۰۱۵   |    نظرات : ۱۱۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      دلقکان باوقار خندانک
       
      صدای پرنده می آمد
      در غروب بی باور شهر
      هنوز بال نگشوده...
      باد می برد پر پروازش را
      با بالهای گشوده ای 
      از بادی خروشان
      در سردی برفی که می نشست
      آفتاب فروتر از جنوبی بود 
      تا تکیه کند بر سایه
      کوچه به کوچه با هیاهو
      جاده بر می گشت کینه دار کوچه
      می وزید باد شاخ در شاخ کوه
      طوفان وار از کوهستان گاهی ابر 
       می رفت و می نشست
      در آسمان خیس شهر
      پر از بخار آفتاب عیان روز
      زادبوم دنج ترین 
      سرزمین دلتنگی ها
      دل آویز آتشفشانی
      بر بلندترین کوه که می رقصد دود
      آنجا که آتش لنگر می اندازد
      بر برکه ای خالی از ماهی ها
      چله سنگساری می شوذ
      پر از خنده های معلق آب
      خانه به خانه هنوز
      شهر به طلوع باور خورشید
      در سرک به پشت ابر
      در بلوغی خیس ایمان خود را
      به برکه ای متروک و روشن
      از نور سرابی با رقص ماهی های خیالی
      می فروشد دلخوش با ره گذران از....
      آتشفشان نیرنگ بازی سراب ها
      در هوای تندیس مسروری
      که ساخنه است از بادها
      صدای گام های دریا را....
      چه آسان می نوشید برکه ای کوچک!
       
      بیچاره دلقکان با وقار گریان
      ریزه خوار پایان تنهایی هایشان
      آغاز باوری است
      برای باور فردا......
      اقلیم ابرها از دریا می جوشد
      باران گریستن دریاست
      نه برکه ای کوچک!
       
      حقیقت عریانی است
      گل آلود کردن آب
      نشان از ژرف بودن آن نیست!
      افسوس که جز این نبوده است
      دیریست که برکه دریا را بلعیده است
      اما کسی هنوز....
      در حجم آب سنگین دریا
      عمق دریا را ندیده است!
       
      به جستجوی ساحل آرامش
      در آوای آرام ....
      دریای آبی و خاموش
      تندیس هایی ساختیم
      آزاد و رها در هوای سرو
      به نام خواستن...
      می توان هر حرفی را زیرکانه خورد
      جز هوای سرو !
      ------------------------------------------------------------------
      علی غلامی 1394/09/10
      شهر من کرمانشاه
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3