سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        خط خطی های یک ذهن پیچیده

        شعری از

        پرنی آن

        از دفتر خود _تراش نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ ۱۹:۳۵ شماره ثبت ۴۲۰۲۹
          بازدید : ۵۷۶   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پرنی آن

        از میان تمام چراغ های برق این شهر بنظر میرسد 
        فقط همان دو چراغ 
        کوچه ما خاموش است 
        سرما حس میشود 
        یک لبخند مصنوعی 
        گاهی اوقات 
        صدای چوب های داخل شومینه 
        میرسد که میگویند
        کمک !
        بعد از مرگ مادر بزرگ دیگر صندلی اش کار نمیکند 
        و یک علامت تعجب از ای بابت 
        بعد از مرگ مادربزرگ دیگر 
        خانه اش بوی سبزی، نعناع و پونه نمیدهند 
        انگار انها هم عزادارند 
        یک خیابان سفید
        عجیب من میبرد به همانجای همیشگیم 
        همانجایی که هرشب 
        بعد از مارتن فکر ها در ذهنم 
        حاضر میشوم 
        و باز یک لبخند مصنوعی 
        یک چای نصفه 
        یک برگه ی کوچک یادداشت شده از شعر سهراب 
        یک خودکار بیک قدیمی 
        و یک فال حافط 2 تومنی که در ان نوشته 
        "یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور "
        بر روی یک میز چوبی قدیمی در خانه ی مادربزرگ 
        خط خطی هایی از یک ذهن پیچیده 
        حاصلش شد فقط 
        چند کاغذ مچاله بر زمین 
        بعد از مرگ مادربزرگ فهمیدم ،خودش 
        ان دخترک جوان 
        قصه هایش بود 
        اما 
        شاهزاده ی قصه ها
        هیچ شبهاتی به پدربزرگ نداشت 
        پ. ن : مادربزرگ !
        شنل قرمزی را بیرون کن 
        روزی میرسد که
        میفهمی
        خورده شدنت
        کار او بود ...
        94/8/17
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4