پنجشنبه ۶ دی
.: توهّم :. شعری از امین شیخی
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۴ ۱۱:۳۲ شماره ثبت ۴۱۱۱۵
بازدید : ۳۴۱ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب امین شیخی
|
شب هامو پشتِ پنجره اعدام میکنم
این زندگی به هیچ نمی ارزه... نیستی!!
بازم تو وُ توهّمه شرجیِ بوسه هات
بازم دلم بدونِ تو میلرزه... نیستی!!
عکست رو با خودم همه جا حمل میکنم
«دیوونه!!»... رفتنت منُ از بین برد و رفت
درگیرِ بوقِ ممتدِ گوشیت شب به شب
آروم پشتِ پنجره این مرد، مُرد و رفت
بعد از تو تختِ خواب فقط ضجّه میزنه
امشب یکی کنارته... من آه میکشم!
زل میزنم به ماه که دیوونه تر بشم
دستم رو بعد سمتِ تو_تا ماه میکشم
توو خونه سینه خیز پر از پرسه میشم و
توی کمد لباستُ ... هی زار میزنم
عطرت شبیه الکلِ صد در صدِ ببین:
با خنده هی سرم رو به دیوار میزنم!!!
بازم توهّمت بغلم کرده روی مبل
زخمم دوباره میرسه تا عمقِ استخون
این بوی ظاهراً بدِ بنزینِ توو اتاق
سیگار توو دهانمُ...
فندک زدم؛ نمون!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.