سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        آه فقیران

        شعری از

        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        از دفتر بهاردلتنگی نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۱۹ شماره ثبت ۴۰۹۰۱
          بازدید : ۵۱۲   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        آه فقیران
        هوای سردزمستان
        چوسوزوآه فقیران
        ازابربرف وبوران
        اززمین ناله ودردبی درمان
        دردندارومسکین
        دردضعیف غمگین
        مسکین دلی پرزنفرت وکین
        ازجورروزگاربی رحم
        باقامتی خمیده وسری درحالت تعظیم
        سرفروبرده برته مانده ی کاسه ی خالی
        افسرده وبیحالی نومیده وناکامی
        ازخوردن یک وعده ی شامی
        بااین همه بدنامی بااینهمه ناکامی
        به رختخواب رنگ پریده فرومی رود
        سربه بالش کهنه وپاره می برد
        زشدت گشنگی وسرما
        چون کرم به دورخویش لول می خورد
        تن رنجوروخسته
        پروبال بشکسته وبخت برگشته
        غصه ها بی شمارند
        دانه های برف وباران ناتمامند
        ازبرون باد وبوران می دمید
        ناگه صدایی شنید
        ازکلبه ی بی زورق خویش
        خزیدوبه زوررفت پیش
        ازپشت پنجره ی بشکسته
        ازدرون تاروپودازهم بشکسته
        سایه ای دیدازدور چون فرشته ای پرنازوپرنور
        خرامان وپرشور لبخندزنان وپرسور
        نزدیک ترصدایش کردباشور
        درمانده وخسته باآخرین توان وزور
        آخرین نگاه درامتداد پگاه
        کردسلام فرشته
        برعابری که نامه اش بنوشته
        سیمایی درهم ورنگ پریده
        چشمانی که غمین وپرسرشکه
        دستی کشید
        برآن تن سردوپردرد
        درقامت مردمرگ بود ومرگ
        دمی بگذشت
        نفسش برهوای سردکلبه بنشست
        مرغ دل ازقفس پرید
        جان سوی جانانش رسید
        (خبر)
        اغنیاازفقرانیست خبر
        روبهان ومفلسان نیست جگر
        طوطیان رابه خزان نیست شکر
        مردی ومردانگی نیست مگر
        این جهان فانیه وهست گذر
        گوییاعابران میل نباشدبه سفر
        لحظه هازودبروندهرزوهدر
        مردمان بهردونانی به خطر
        قلیل خلقی درقصروانبوهی به کپر
        باتقدیم بهترینهابه شماگرامیان بهاءالدین داودپور(بامداد)

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4