جمعه ۲ آذر
مغرب همیشه محلی برای غروب نیست.... شعری از روحیا لرستانی
از دفتر شیدایی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۴ ۱۰:۳۲ شماره ثبت ۴۰۵۰۴
بازدید : ۶۴۸ | نظرات : ۲۰
|
آخرین اشعار ناب روحیا لرستانی
|
بغضی شدند در گلوی مان تا که فریاد مان کنند
شرمنده ی همیشگی زن و اولاد مان کنند
بغضی ز جنس " شیشه " و غم ها " کشیده ایم"
شاید سیاستی ست رفیقان که " معتادمان " کنند
گفتند ز وسعت تنگ قفس های دیگران
شاید ز وسعت زندان مان شاد مان کنند
مانند باد بادکان دست کودکان ده
نخ بسته اند به پای مان که آزادمان کنند
از ما گرفته اند جوانی و عشق و عاشقی
آماده اند که بدون معشوقه دامادمان کنند
ما بافت کهنه بوده و با شهر مطابقت نداشت
بر ما زدند کلنگ و کلنگ ها که آبادمان کنند
در عصر عشق که برعه برعه ی " تلخ " کامی است
" شیرین " شدند در دهان مان که " فرهاد مان" کنند
" مغرب " همیشه محلی برای غروب نیست
کم مانده است شبیه......... "خرم آباد مان" کنند
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.