چهارشنبه ۷ خرداد
حسرت با تو بودن ... شعری از
از دفتر شعر های باران خورده نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۴ ۱۶:۲۴ شماره ثبت ۴۰۴۵۲
بازدید : ۴۱۱ | نظرات : ۸
|
|
اگر تو باز نگردی
چه کسی گرمی خورشید را
به خانه ی من می بخشد
چه کسی با طراوت دستانش
بر سکوت غم زده ام می بارد
اگر تو بازنگردی
کبوتران خیالم را
چه کسی دانه خواهد داد
چه کسی با تمام احساسش
شعر پرواز را خواهد خواند
اگر تو باز نگردی
بهار همیشه پاییز است
و گل های محبت
همیشه تشنه ی باران
اگر تو باز نگردی
سهمم از آسمان
به اندازه ی یک پنجره خواهد شد
و شبانگاه پر از آوازم
در تب ثانیه ها خواهد مرد
با خودم می گویم
چه کسی تو را از آمدن منع می کند
چه کسی ابر کدورت را
در میان من و تو می باراند
آه ، می آیی ، می آیی
چه خیال محالی دارم
در میان سینه ام تا بخواهی
حسرت با تو بودن دارم ...
((محمد شیرین زاده))
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.