حق شكر
آن يكي مي گفت با حق اين دعا
از چه با ما اين چنين كردي خدا?
سهم ما را زحمت بسيار شد
ديگران گُل، سهم ما را خار شد
كودك او مي دود در بوستان
كودك ما در پي يك لقمه نان
بزم ايشان با شراب آميخته
نان ما در خون دلها ریخته
اي كه ناصاحب شدي ما را حبيب
درد ها بسيار شد ، درمان طبيب
ما كه آب وخاك و روح تو بُدیم
كي سزا باشد چنين كه ما شديم
كار را يكسر كن و جان ر ا بگير
جان كه ناقابل بود ايمان بگير
چون گلايه بيش شد پس نيش شد
نيشها چون بيش شد دل ريش شد
كينه ها و دشمني آيد ز نيش
جنگ هفتاد و دو دین باشد ز نیش
پس ندا آمد كه اي بنده خموش
كم كن ازخود ناله و بس كن خروش
كي بود دلسوزتر كودك ز اُم
كي نگهدار شراب بهتر ز خُم
سهم تو چون ديگران رحمت بود
شا خه ي گل، خار و گل با هم بود
كودك او مي دود در بوستان
چون به نيرنگي نخوردش هيچ نان
كودك تو در پي يك لقمه نان
چون تو خوردي نان اين و نان آن
بزم ياران با شراب آميخته
ما شرابت داده ايم خود ريخته
نان كه پيشا پيش خوردي ياد دار
نان خود خوردي و ديگر هم به كار
صاحبم من بهر او و بهر تو
ليك وي آبي نبرد از نهر تو