سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 8 آذر 1403
    27 جمادى الأولى 1446
      Thursday 28 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۸ آذر

        راز پیرهن

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۴ ۰۷:۴۳ شماره ثبت ۴۰۰۰۹
          بازدید : ۳۲۸   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        راز پیرهن
        خوشا آن دل که با عشق تو خو کرد
        به صحرای جنونت نیز رو کرد
         
        خوشا آن پبرهن یوسف به خلوت
        زلیخارا غمین ؛ بی آبرو کرد
         
        به زندان خواب دیدند آن اسیران
        همی یوسف چه تعبیری از او کرد
         
        چرا یک لحظه یوسف گشت غافل
        نجات خویش را خواهش از او کرد 1
         
        فراق ؛ چاه از دستان اخوان
        نظر سوی خدا ؛ حال از عدو کرد
         
        به خلوتگاه یادش بود خدارا
        فراموش کرد حق بر بنده رو کرد
         
        ببین لطف و محبٌت از خدارا
        خداوند غفلتش الهام او کرد
         
        نجات از چاه کنعانت زما بود
        تورا با دیو شهوت لطف رو کرد
         
        زغفلت چونکه یوسف شد پشیمان
        به زودی او به رحمت روبرو کرد
         
        شبی فرعون وقت در خواب خود دید
        به سوی خوابگذاران زود رو کرد
         
        نشد پیدا معبٌر تا بداند
        به سوی حضرت یوسف چو روکرد
         
        مقام یوسف از نزد خداوند
        تمام خلق را محتاج او کرد
         
        شفای چشم یعقوب پیرهن شد
        چنان پیراهن یوسف چو بو کرد
         
        نمیدانم چه سرٌی پیرهن بود
        مرا وادار با این گفتگو کرد
        سخن کوتاه کن گمنام زگفتن
        خوشا آن کس خدارا جستجو کرد.
        یکشنبه اول شهریور نود چهار .
        1- وقتیکه زندانی آزادشده خواست از یوسف خدا حافظی کند
        حضرت یوسف گفت سفارش مرا به فرعون بکن
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4