سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        رویای دیدار ...

        شعری از

        مسعود مسجدی اصفهانی(ساعی)

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۰۹ شماره ثبت ۳۹۲۶۱
          بازدید : ۶۱۸   |    نظرات : ۳۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسعود مسجدی اصفهانی(ساعی)

        در خواب می دیدم شبی آتش گرفت این جـــان من
        معشوق رفت از دست من از کف برفت ایمـان من
        ***
         
        رویا حقیقت یافت تـــــا حسرت بمــــاند بر دلـــــم
        جــــانم بسوزد در غمش گرید ز خون چشمـان من
        ***
         
        شرح فــــــــــــراق دوست را باید شنید از آن لبی
        چون می نوازد از دمش آتش زند دامــــــــــان من
        ***
         
        روز و شبم پیوسته در این فـــــــکر می باشد چرا
        رنـــــگ رخش پیدا نشد در پرده مـــــــــژگان من
         
        ***
        خـــــــواهم گدایی بر در کویش شوم تا بنـــــــگرد
        هرچند اندک گوشه ای آن یــــــار و آن جانان من
        ***
         
        تسلیم می باشم اگر فرمـــــــان کند آن مهربـــــان
        ای کاش می شد هر زمان گیرد به کف دستان من
        ***
         
        انگشت حیرت بر دهـــــان دارم گناهم چیست باز
        کز من بگرداند همی رویش شه و سلطــــــان من
        ***
         
        هر دم فـــــراقش ناله ها بر این دل بیمـــــار کرد
        نوشیدن یک جـــــرعه از عشقش کند درمان من
         
        ***
        مجنون تر از هر عاشقی در انتظــــــارم رخ دهد
        لیلی رخ پنهان خود بر چشم خون گریــــــان من
        ***
         
        یاری که در رویای من بر جـــــــانم آتش می زند
        با دیدنش تابــــــان شود این دیده حیـــــــران من
         
        ***
        ساعی غمش پنهان کند چون آرزویی بیش نیست
        رویای دیدارش کند شاید گل افشان جــــــــان من
         
        ***
         
        " مسعود مسجدی(ساعی) "
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6