سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        از زندگي وقتي كه پايت رفت بيرون

        شعری از

        محمد رضا لطفی

        از دفتر دستم را بگیر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ تير ۱۳۹۴ ۱۱:۲۴ شماره ثبت ۳۸۹۳۳
          بازدید : ۶۵۶   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         از زندگي وقتي كه پايت رفت بيرون
        هرگزنشديك لحظه شاداين قلب مجنون

        از آب خوردن هم برايم ساده تر بود 
        تحليل هر فرمول بغرنجي به گردون

        خيلي عزيزم زندگي شيرين و خوش بود
        هر قله ي قافي برايم  دون و  مادون 

        با زندگي بودم عياق و سرخوش و مست 
        همواره خير و بركت اينجا بود افزون

        بي تودر اينجا زندگي معنا ندارد
        بانوي عاشق پيشه ام  برگرد خاتون

        با گوشه چشمي ، كه نگاهم مي نمودي
        هرغصه اي دراين دلم مي گشت مدفون

        من بي خيال غصه ها بودم اگر هم 
        لشكركشي مي كرد غم مي زد شبيخون

        دنيا به رنگ سبز بود و نبض هستي 
        خيلي منظم بي نهايت بود موزون

        مثل كلنگي شد بناي زندگاني
        از زندگي وقتي كه پايت رفت بيرون 
        محمدرضالطفي
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5