نمیدونم کجایی ، شاید الان تو کربـــــلا
شایدم داری میای ، با هم بریم به نینوا
جمکــران یا کربلا، هر جا که هستی مهربون
باش خدا به همراهت، اینو میگم بادل وجون
راستشو بهت بـگم ، عاشقتم یه عالمه
با صفا برای تو، یه عالمه خیلی کمه
خودمونیم میدونـــی، چشام هنوزم به دره
توی این دیوونه بازار ، دل من دربه دره
آرزوی دیدنتـــ ، تـــوی دلــم مونده هنوز
وقتی از راه برسی ، گریه میبینی با چه سوز
وقتی از راه برسی ، آسمـونم آبی میشه
تاریکی می ره و روزا همه آفتابی میشه
وقتی از راه برسی، تمووم میشه غصه وغم
زندونی غربتت رها میشــــه کم کم و کم
وقتی از راه برسی ، صدای پاتو بشنوم
چینی نازک تنهایی رو با تــو میشکنم
دست و پامو گم کنم یا که سـرم رو بشکنم؟
حالا که دیراومدی ، گلــــه کنم یا نکنم؟
قربونی جلوی پات ، چـی بذارم خوشت بیاد؟
اصلا از خونریزی آقاجون،تو هم خوشت میاد؟
بعد این همه گله، بذار یه اعتراف کنم
واسه دیدن تو ، باید دلـم رو صاف کنم
رسم عاشقی اینه وقتی که یارو میبینی
گله ها یادت بره، وقتی کنارش میشینی
عاشقـــای تو همه ، مثل غلام زر خرید
توی عاشقی مرادی و همه اونهــا مرید
عاشقاتو میبینم ، فکـر نکنی که کم باشه
توی هر مجلسی باشه ،شادی یا که غم باشه
نمیدونم میخونی ، از چشاشون که دیر شده؟
دیدن تورو میگم ، از انتـظار که سیر شده
دست و پاها گم میشن وقتی صدانو بشنوند
موقع اومدنت میخوان ســــرا رو بشکنند
آدمـــا آی آدما،اینو شنیدید که میگن
آقامون یه روز میان،دست همه رو میگیرن
انتظار واسه آقا، چیز بدی نیس همیشه
معرفت تو اتنــظاره، نباشه که نمیشه
آخرش اینو بگم،نیای «مسیح» کم میاره
توی راست قامتـی پاها داره،خم میاره
دوستان عزیز از نظرات پر بارتان و نقدهای زیبایتان محرومم نکنید
مسیــــــــــــح