دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله مجرد (عبادی)
آخرین اشعار ناب عبدالله مجرد (عبادی)
|
خود پریشانم چرا خواهی که بی تابم کنی؟
یا که مست از ساغر تلخِ میِ نابم کنی؟
قیس یا مجنون و فرهاد یا که خورشیدآفرین
یک نظر شیرین من، بر جمله القابم کنی
من گدای کوی عشق تو به سلطانی دهم
میشود سلطان قلبم باشی اربابم کنی؟
قبله ی من سوی تو روزانه چرخش دارد و
دوست دارم طاق ابروی تو محرابم کنی
قاصدی از سوی تو آید امیدوارم کند
مغرب ماه صیام آیی و سیرابم کنی
روز و شب از غصه ی عشق تو بیداری کشم
میشود با بوسه ی شیرین خود خوابم کنی؟
میتوانی راحت و آسوده ام سازی ولی
هر زمان بازی، تو با این مغز و اعصابم کنی
عکس تو در قلب این بنده( عبادی) قاب شد
دوست داری بشکنی قلبم و بی قابم کنی؟
عبادی اَهِلی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.