يکشنبه ۲ دی
... شعری از مهدی حق طب
از دفتر .... نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۶ تير ۱۳۹۴ ۱۹:۲۸ شماره ثبت ۳۸۲۶۰
بازدید : ۳۴۸ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب مهدی حق طب
|
بنام دادار دادگستر
پس از دل کندن از باغ های گوجه سبز و کوهسار های با وقار دوران کودکی ام مدت کوتاهی است به مشهد آمده ایم و حکایتم شده است دیوانه ای که نه میتواند دیگر فرزند بیابان باشد و نه یک شهر نشین معمولی. این شعر نیز در روزهای پس از هجرتمان سروده شده است گمان کردم شاید در بهتر درک کردن معنای شعر موثر واقع شود به دور از این که در ادراک بالای بزرگواران هیچ شکی نیست...
......................................................................
سالهای سال
دوستان و مردمان هم دیار
تیر و طایفه
پدر بزرگ ، عمه و عمو
هر که هرکجا مرا شنیده است !
یا که دیده است !
در نگاه مهربان خود
نقش یک پرنده را کشیده است !
بعد آه و حسرت همیشگی...
...
لیک حیف
کاش دست نارفیق روزگار
با نگاه مردمان این دیار
یار بود...!
با نگاه های مهربان
کاین حصار را ندیده اند !
این حصار !
این قفس! که دست نارفیق روزگار
دور من کشیده است...!
حیف...!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.