سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 10 خرداد 1404
    5 ذو الحجة 1446
      Saturday 31 May 2025
      • روز جهاني بدون دخانيات

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

      شنبه ۱۰ خرداد

      کو...چه ( الهام از شعر عبورِ شاعرگرانقدر مهدی یوسفی نژاد ( لولی وش )

      شعری از

      رونیا گلیان

      از دفتر شعرناب نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ تير ۱۳۹۰ ۱۴:۲۱ شماره ثبت ۳۷۶۱
        بازدید : ۱۰۶۳   |    نظرات : ۲۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر رونیا گلیان

      عبور:
       
       
      درب ها را بگویید باز نشوند ،
      بچسبند پنجره ها سفت هاشور میله ها را 
      که من اسارتم  را به اسیری  کشانده ام 
      یک نردبان بالاتر از خیال
      درست لحظه ی میلاد ِ تبسم ِ چشمی
      که رنگ ِ عبور به خود گرفته بود !

      سر برافراشتم تا عبور
      سر بلند تر از سروی که آسمان را به سخره می گرفت
      آنگاه که ستارگان مغرور 
      رنگ  به تحقیر ِ افول می دادند
      از درخشش زنانه ی نگاهی 

      و  زن .....
      روی کبودی ِ ترکه ای خشک
      آویخته به استیصال ِ گلبرگ
      فهم ِ ریزش را برای باغ به تفسیر نشسته بود ،
      شعر ِ دهانش را باد مزمزه می کرد
      بی آنکه بخواند به خویش
      تصویرساز ِ  نفسهای گلی بی بهار را !

      آه...
      نفسم می  ریخت که می دیدم
      شاه بال ِ شعر  در سایه می سوخت !!

      عجالتأ به درب ها بگوئید باز شوند
      و پنجره ها وُ هاشورها را ....،
      نفسهای شعر سهم ِ من بود
      سهم کبوتری که پرش مهر بود  وُ بالش رویا ،
      وقتی  با پرو بال ِ عشق قصد ِ پرواز کرده بود !     مهدی یوسفی نژاد ( لولی وش )

       

       

      کو...چه  ( الهام از شعر عبورِ شاعر گرانقدر مهدی یوسفی نژاد ( لولی وش )

      و من، با بالهای ساده ام  

      سقوط کردم در آغوش نفسهای دلتنگ

      با چشمک ستاره های پرسو

      در تب و تاب کویر تا کویر.

       

      حالا فریادت میزنم

       بلند بلند

      که خاک عریان باغچه را

       به سبزینه ی  دستان  تو بسپارم

      این شبها ،نه من

       که فاصله هم فاصله گرفته با تقویم

      با تعطیلات سرخ خواب آلود

      و با باران، که در من

      بابهانه و بی بهانه

       می بارد.

       

      حالا تو بگو

      تویی که با کوچ من

      درکوچه آمدی

      تا بگویی مرا

      که کو؟ چه  آمده بر حال و روزم؟

      و من

       پاسخت را

       به خواب همان کوچه می دوزم ...  اعظم گلیان  ( گلی )

       

       

       


      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2