مـی دونم قـصد تـو ایـن بـود مـنـو دیـوونـه کـنـی
پــشـت پـنـجـره بـشـیـنی مـوهــاتـو شــونـه
کـنـی
تـوی کـوچـه ی نگـام روز و شـب راهـی بــشی
واســه دونـه هــای قـلـبـم کـفــتـر
چـاهـی بــشـی
مـی دونــم قـصـد تـو ایـن بـود منـو
عاشـقـم کـنـی
داغ لالـه بــود تــنـم ، خـــواسـتـی
شـقـایـقـم کـنـی
ردپـای عــشــق تــو حـک شــده روی قــلـب
مــن
نـوشـتـی رو جـفـت چـشـام \"از بـی
وفایی دم نزن\"
مـی دونـم قــصـد تــو ایــن بـود قـاصــد
بـهـار بشی
گـلدونـو رهـا کنی ، پشـت اسـب عاشقی سـوار
بشی
برسونی خودتو به گریه هام، برام بشی سنگ
صبور
هـزار و یـه قـصه بـشی ، نه قـصه ی یه بـوف
کور!
بـا خـنـده هـات تـار بـزنـی ، بـا
دسـتـات دریـا ببری
واسـه چـشـمـه هـای خـشـک یـه کـشـتی رویـا
ببری
می دونی! سر قرار نیومدی ، اسیر شـوره
زار شدم
واسه دیـدن چشات هـزار دفـه به پنجره سر
می زدم
می دونی! بـاور نـمی کنم هنوز خـالی
شـده اتـاق تو!
واسـه مرگ هزار تا نقـشه کشیدم تاکه بیام
سـراغ تو!
می بـیـنـی! چـشام پـر از اشکه وُ دلم
برات تنگ شده
مـی بـیـنی! بـدون نقاش چشات زندگیم بی
رنگ شده
.
.
نمی تونم یه ثانیه م سکوت کنم واسه یه
عمر نبودنت!
اون بالاها فرشته ای، واسطه شو، بذار بیام
به دیدنت
فقط بگو کجا باشه قرارمون ، روی زمین یا
آسمون؟
کـنار ابر عاشـقی ؟ ... یـا بـریـم به
برکـه ی جـنـون؟
.
.
...
ترانه ی \"یه دقیقه سکوت\"
مازیار نظربیگی (م.راهین)
بهار 90