سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        دلتنگِ تنها

        شعری از

        محمدرضا مزینانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۰۷ شماره ثبت ۳۷۰۷۲
          بازدید : ۳۳۵   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدرضا مزینانی

        باید یکبار دگر، با خودم بنشینم////حرف دل با تو بگویم
        از دلی که تنهاست
         و بپرسم 
        که چرا تنهایی؟
        که چرا دلتنگی؟
        مگر این ابر سپید//// مگر آن خنده ی ناز، که به لب های دلم می رقصید
        حاصلِ عشق تو نیست
        پس چرا تنهایی؟
        پس چرا دلتنگی؟
        من که دل پای دلت می دادم////من که هر روز، ز رویت، بوسه ی عشق چیدم
        تو چرا خاموشی؟
        تو چرا دلتنگی؟
        دِلَکَم غصه ی بی داد زمان را ول کن////قصه ی غصه تلخِ دو جهان را ول کن
        اندکی حتی کم
        خنده ای بر دل کن
        دِلَکَم شب سیاه است آری////عالم از جنگ تباه است آری
        تو چرا دلتنگی
        تو چرا می ترسی
        تو که روشن به امید دلِ عشاق هستی////تو که صلحی به صلاح همه آفاق هستی
        پس چرا تنهایی؟
        پس چرا دلتنگی؟
        تو که یک یار، به عالم داری
        که تمام عالم، عاشق خنده ی اوست////که دل هر عاشق، بنده ی بنده ی اوست
        تو که یک یار به عالم داری
        که تمام گل ها، خوشگل از خنده ی اوست
        آن، همان یار که ماهی به دلِ شب ها داد////آن، همان دوست که راهی به دلِ صحرا داد
        در میان تو او فاصله ای نیست بیا
        او همان است که عشق را به همه دنیا داد
        خنده ی ناز شقایق به دل دشت از اوست////گریه ی پر تپش چشم هر عاشق از اوست
        تو که خود غرق در آن یار هستی////تو که عهد دل خود را به دلِ او بستی
        پس چرا ناراحت؟
        پس چرا دلتنگی؟
        او به دنبال نگاه هست، برو////او ندا داد، هرکه خواهد بیاید، برو
        دل و دلتنگی را
        به نگاهش ببخش
        او تو را می خواهد، خنده بر لب، برو


         
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0