سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پیری

        شعری از

        جعفر جمشیدیان تهرانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۲۱ شماره ثبت ۳۶۳۹۵
          بازدید : ۴۱۸   |    نظرات : ۳۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
        آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی

        بازدید سرکار خانم عجم از خانه سالمندان و شکوه دو بانوی سالمند از بیوفائی اولاد دل من را به درد آورد . شعری در مورد پیری داشتم که خواستم آنرا در سایت قرار دهم اما همه ان قبول نشد نمیدانم محدودیت برای اشعار طولانی است یا علت دیگری است . لذا شعر را در دو بخش میفرستم . امید است باعث ملالت نشود
         
        قسمت اول
         
        دیگر گذشت عمر و بشد پیریم به سر
        یاری عزیز بود ولی تند رهگذر
        در آینه چو مینگرم روزها به خویش
        کمتر به چهره نقش جوانی مرا اثر
        وه با چه سرعتی شده موی سیه سپید
        همچون سپیده ای که فزون گشته در سحر
        چشمان فرو شده در تیره چاه ژرف
        ابرو فتاده بر سر آن چون نظارگر
        دندان ردیف رفته زکف یک دو گر به جا
        این آخرین نشانه چه سودی مرا به بر
        ترسم که بیش گر نگرم خویشتن عمیق
        از ترس قلب خسته بیافتد به درد سر
        آیا منم که چنین گرده روزگار
        بی آنکه پیش سازدم آگاه و با خبر
        وحشت بگیردم که منم این در آینه
        از ترس زهره نیست که خود دیده بیشتر
        از خود کنم فرار و شوم دور از آینه
        در گوشه ای لمیده چو مجنون پریش تر
        چشمم به گوشه ای شده ثابت چو مرده ها
        یاد گذشته ها همه از پشت یکدگر
        یاد آنزمان که بود مرا یار بی شمار
        یاد آنزمان که هر شب و روزم یکی به بر
        یاد آنزمان نیاز پدر تا که گیرم او
        حال این زمان نیاز که گیرد مرا پسر
        دیروزم ار که چشم به در انتظار یار
        امروزم انتظار که کوبد اجل به در
        از هر طرف گرفته مرا مشکلی بزرگ
        من عاجزم ز حلّ و چه خاکی کنم به سر
        یا د آنزمان که مادر از آن سکوت من
        میداد قول مرا رفتن ددر
        ادامه دارد
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4