دوشنبه ۳ دی
ممدالی بخند ( خنده کن محمد علی ) شعری از احمد پناهنده
از دفتر نغمه ی دل نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۴ ۱۵:۱۲ شماره ثبت ۳۵۸۵۵
بازدید : ۴۹۴ | نظرات : ۳۸
|
آخرین اشعار ناب احمد پناهنده
|
ممدالی بخند ( خنده کن محمد علی )
روزهای ِ رنج رفته بود
شب های شکنج نیز بی رمق
شالیزار
در هیاهوی ِ گنجشگان بازیگوش
با باد می رقصید
و جامه ی سبزش را
در چشمان ِ زمان
فخر می فروخت
ممدالی
هر پگاه
با نوازش ِ نسیم ِ شالیزار
چشمان به بیداری باز می کرد
و با کوکبش
این یار ِ همیشه همراه
و همبستر صمیمی اش
به سوی ِ پلکان شالیزار
گام بر می داشت
و در حالی که دستان زمختش
در دستان ِ لطیف ِ کوکبش گره می شد
نگاهش را
بر روی شالیزار می ریخت
که خوشه های برنجش
با باد می رقصیدند
و بوی ِ طعم ِ دلچسبنش را
در هوا معطر می کردند
و آنگاه که شادمانی
در جان ِ ممدالی شعله می کشید
چشمانش را آرام آرام
از شالیزار عبور می داد
تا در چشمان ِ کوکبش چشم شود
و در حالی که
شادی ِ درونش را
در جان کوکبش
شادمانی می ریخت
اشک ِ شوق
در چهار چشم
چون جویبار جاری می شد
بخند ممدالی
بخند
تا شالیزارت
در خنده ی تو
با باد وُ نسیم
خنده کند
و آسمانش شادی ببارد
بخند ممدالی
احمد پناهنده ( الف. لبخند لنگرودی )
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.