دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر تیمورعلیزاده امیرآباد
آخرین اشعار ناب تیمورعلیزاده امیرآباد
|
سفره مان خالی بود،
خالی ازنان وپیازهرروز.
چاره بایدمی جست،
تافراموش شود درد نداریهامان.
بازهم عاطفه هاجمع شدند،
تاحصاری بکشند دور و بر لشکر غم.
روزگاری خوش بود.
عشق دروقت نیاز،
سفره ی ذهن مرا پر می کرد.
مادرم کاسه ی آبی آورد،
برسرسفره گذاشت.
من در ان کاسه ی غم وصله شلوارپدر رادیدم،
خواهرم لشکرانجیری دید.
پدرم سفره ی دل راواکرد،
پرتر از سفره ی هر شاهی بود.
گوشه ای غصه به هم می لولید،
یک طرف دانه ی غم می ترکید.
پدرم رادیدم،
که به ما زل زده بود،
هی تبسم می کرد،
رنگ و رویش تل خاکستر بود.
دل غمبار پدر
همچنان می نالید،
سفره ی دل به صدایی ترکید،
در فضای غم و آکنده ز فقر،
این صدامی آمد،
جگرم سوخت ز داغت پسرم،
جگرم سوخت ز داغت پسرم.
تیمورعلیزاده. تخلص (فریاد)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.