يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب وحید سحرخیز
|
تا که نسیم میوزد یاد سراب می کنم
عطر نوازش تو را پیله خواب می کنم
خواب جواب می کنم یاد ز یار می کنم
شعر نگفته تو را قصه ناب می کنم
شب که جوانه می زند پرسه به خوانه می زند
پیشه به شاعری کنم شعر کتاب می کنم
مفتعلن مفاعلن از تو نقاب گر کنم
شعر کتاب کرده را مست نقاب می کنم
بوسه به باد می زنم حرف بر آب می زنم
این غم نا سروده را نقش بر آب می کنم
عشق ترانه می کنم شور روانه می کنم
درد و عذاب را چنین حک به حباب می کنم
باز وحید گم شده؟یا که اسیر خم شده ؟
یا ز شراب روی تو یاد شباب می کنم ؟
مرحمتی دوباره کن شعر مرا اشاره کن
من برای خاطرت تن به تراب می کنم
دست دراز می کنم یاد نیاز می کنم
روح تبر بریده را مست شراب می کنم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.