يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب وحید سحرخیز
|
"توی تختی شبیه یک تابوت"
جینگ و جینگِ النگوها ای وای
او صدا و منم سراپا گوش
و کمی دادِ زیر لب از های
چنگ بودم به تخت و فریادش
تا سپیده ترانه سر میداد
کور خواندم از ان سرودی که
خوابِ یک مرده را خبر میداد
من فقط درد،او ولی لذت
لذتِ من هم از نفس ها بود
او شبیه نفس نفس هایش
قلب من نفسِ این هوس ها بود
"روی تختی شبیه یک تابوت"
سرنوشت منی رقم می خورد
اسم من در شناسنامه ی هر
بی پدر هم چنان قلم میخورد
سرنوشت منی رقم میخورد
معضلی تا همیشه ی دنیا
نطفه ای که شبیه کودک شد
در شب سخت ان تکاپوها
تخت من تا همیشه ی رویا
در خودش ریخت درد تن هایی
تخت او تا دوباره ی با ما
تنگِ اغوشِ مثلِ من هایی
مصرع داخل گیومه از سمیرا یکه تاز…
ایراد وزنی در النگو ها اگاهانه است… .
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.