خبر فاسق
بر رسول آمد پيام از حق چنين
صد سخن آيد برون از آن و اين
چون شنيدي آن كلام از آدمي
بنگر آن مخبر كه باشد يك دمي
گر فسادي ديدي اندر جان او
در خبر كن اي محمد پرس و جو
گر شتابان گردي اندر حرف او
صد ضرر آيد ترا از هر دو سو
يك طرف در دام شيطان آمدي
ديگري در دام نفست آمدي
بهترين ترفند شيطان شد شتاب
در شتابان كار خير آمد خراب
در شتابان واكنش تعديل نيست
بي عدالت كار كس تكميل نيست
زين سبب عالم به نرمي شد پديد
تا كه نقصان ها از او شد ناپديد
چون زمان بگذشت بر روي خبر
مي زدايد خاك و خاشاك نظر
چون كه شّفاف آمدي اخبار ها
گاه شد وارانه آن گفتارها
پس حكايت بشنو از پيشينيان
تا ببيني از ضررهاي گمان
تاجري بودش به شهر كازرون
همسري چون برگ گل بودش درون
حسن رخ از صد پري افزون بدي
حسن خلقش از بشر بيرون بدي
در حسودي آن رقيبان سوختند
صد خبر از شّر برايش دوختند
عاقبت روزي به تاجر شد خبر
بر غلامت اين پري دارد نظر
بر سر شمع دگر پروانه شد
بر فنا اين خانه و كاشانه شد
ناگهان بر خاست تا كاري كند
خائن درگاه را راهي كند
چون خيانت آمدي در يك سرا
بهتر آن باشد فرو ريزد بنا
پس طلاقش داد تاجر آن پري
تا گشايد زآبرو بر خود دري
چند گاهي چون نمودش روزگار
ديد دست آن رفيق در دست يار
گفت مرهم نيست بهر زخم ما
كي توان خود كرده را باشد دوا