جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر محمد ایثاری نیا (جوینی)
آخرین اشعار ناب محمد ایثاری نیا (جوینی)
|
بخاری هیزمی
در شب های سردِ زمستان
و شب نشینی خانواده
دور کرسی......
قصه های مادر ، حکایت های پدر....
مدرسه عشقی که مادر معلمش
و پدر مربی با حوصله اش
شیطنت بچه ها
یاد خانه گِلی که بوی نم بارانش
در بهار مست می کرد اهالی آن را......
و قورمه ای که بوی سرخ کردنش
دیوانه می کرد هر منتظرِ
كاسه به دستِ گرسنه ای را
در آخر پائیز
طعم شیرین زردک تازه
که پدر از گودال دستی خاک ریز شده ي باغچه
برایمان می آورد ، رنده می کرد
و با قاشق مسی در دست
تجربه می کردیم مزه عشق را.....
این حکایت خانه ای بود که هیچ نداشت
اما
همه چيز داشت...............
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.